سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دوستت، برادر تنی توست، حال آن که هر برادرِ تنی تو، دوستت نیست . [امام علی علیه السلام]
مسخره شدم ولی بیمار نجات یافت !!– خاطره پزشکی - خاطرات و تاریخ پزشکی Dr.Rahmat Sokhani
 RSS |صفحه اصلی سایت |ارتباط با من| درباره من|پانل اصلی سایت
: جستجو
اوقات شرعی
شنبه 103/2/1

» درباره من
مسخره شدم ولی بیمار نجات یافت !!– خاطره پزشکی - خاطرات و تاریخ پزشکی Dr.Rahmat Sokhani
مدیر وبلاگ : دکتر رحمت سخنی[108]
نویسندگان وبلاگ :
دکتر سعید اعلم رضائیه (@)[0]



» پیوندهای روزانه
سایت پزشکی فوق تخصصی دکتر رحمت سخنی [471]
سایت پزشکی تخصصی دکتر رحمت سخنی [243]
خاطرات پزشکی و امدادگری [549]
خاطرات پزشکی کشور نیوزیلند [426]
خط خطهای دیجیتال دکتر کوچولو [284]
دکتر ریحان [279]
دکتر سینوهه [306]
حال و هوای دل یک پزشک [620]
حرفهای یک دل ..... [261]
یک دانشجوی پزشکی [657]
خاطرات پزشک ترک اعتیاد [451]
مدلاگ [81]
خاطرات روزهای طبابت [685]
خاطرات پزشکی [522]
پایگاه اطلاع رسانی پزشکان ایران [200]
[آرشیو(15)]

» عضویت خاص و عادی
 





Powered by WebGozar


» فهرست موضوعی یادداشت ها
پزشکان مشهور آذربایجان[3] . مشاهیر آذربایجان[2] . مشهی آذربایجان . معرفی 150 پزشک . آذربایجانی بیاد ماندنی در پزشکی . افتخار همیشگی آذربایجان . انتقال خون . ایرانی خاطره نویس . بیمارحاضر . بیمارغایب . پدر جراحی نوین ایران . پدر واکسن تب برفکی . پدرژنتیک پزشکی . پرفسور یحیی عدل . پروفسور داریوش فرهود . پزشک خاطره نویس . پزشکی باستان ایران . تاریخچه . تاریخچه بهداشت صنعتی دنیا . تاریخچه بیماری ایدز . تاریخچه بیماری جذام . تاریخچه بیماری سل . تاریخچه پزشکی . تاریخچه پزشکی ایران باستان(2) . تاریخچه دیابت . حکیم فردوسی . داستان اشک . دکتر الکساندرفلمینگ . دکتر محمد علی مولوی . دکتر مهدی آمیغی . دکترجواد غفورزاده . دکتر بابک زمانی متخصص بیماریهای اعصاب و روان . روانشناسان مشهورجهان . روزپزشک ویک دنیاتحقیر ........ . زندگینامه پزشک مشهور آذربایجانی . زندگینامه جراح مشهور آذربایجانی . کشف پنی سیلین .
» آرشیو مطالب
آرشیومطالب پیشین
اردیبهشت 1387
خرداد 1387
تیر 1387
مهر 1387
آبان 88
شهریور 88
مرداد 88
اسفند 87
آذر 87
دی 89

» لوگوی سایت


» لینک دوستان
خانه ی خانواده
اندیشه نگار
لحظه های آبی( دلسروده های فضل ا... قاسمی)
زمزمه نسیم
دلنوشته های قاصدک
دلنوشته ها
عارفانه های یک دوست
نوشتار
رضا صفری
گلبانگ سربلندی
بلوچستان
رایحه ی انتظار
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
عارفانه
اسپایکا
بشنو از دل
بهارانه
دزدانِ سرِ گردنه
کلکسیون بهترین تمبرهای جهان
اشپزی کد بانو
داروساز
دختران حوا
اسیرعشق
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
ستارگان دوکوهه
طب ورزشی دکتررحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
طب سالمندان دکتررحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
پیمان دانلود
ورزشهای رزمی
عــــشقـــــولـــــک
جراح دیوانه
دکتر گمشده
خاطرات پرستاری
خاطرات یک داروساز
خاطرات یک دندانپزشک
Deja vu (خاطرات پزشکی )
خاطرات پزشکی یک خانم دکتر(خاطرات یک لیلا)
مرکز اطلاع رسانی اذربایجانیهای مقیم خارج کشور
خاطرات جبهه
پزشک دهکده
بخش زنان و رزیدنت های زنان
گل یخ (خاطرات پزشکی)
سایت دکتر سعید اعلم رضائیه
دکتر مارمولک
خاطرات دوران اسارت
دکتر بابک زمانی
طب نظامی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
پزشکی عمومی دکتررحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
سایت روانشناسی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
طب مذهبی دکتررحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
شمس الظلام
وبلاگ شخصی من ( رضا )
عاشقتم
سماتکــــــــه
Missing
Famoonevis
طب سنتی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
سایت دندانپزشکی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
سایت دارو سازی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
پزشکی فوق تخصصی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
پزشکی تخصصی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
طب پزشکی قانونی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
طب هسته ای دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
سایت گوناگون دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
طب اورژانس دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
من.تو.خدا
آوای روستا
زنبورعسل
داستانهای واقعی روابط عمومی Dr.Rahmat Sokhani
جوان امروزی
03955809074 سید مهدی ملک الهدی
رضوانه
قائم صنعت سپاهان
Taekvondo@
شهریار کوچه ها
سخن آشنا

» لوگوی لینک دوستان























» طراح قالب » میربهزادمیراسمعیلیان

» نظر سنجی

دانلود آهنگ جدید
»» مسخره شدم ولی بیمار نجات یافت !!– خاطره پزشکی

 مسخره شدم ولی بیمار نجات یافت !!– خاطره پزشکی


نویسنده : دکتر علی حسینی

ویراستار : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی(ره) ارومیه
ماه‌های اول انترنی‌ بود. تازه چند ماهی بود که از امتحان پیش کارورزی می‌گذشت و همه درس‌ها را خوب مطالعه کرده بودم و بلد بودم. انترن یکی از بیمارستان‌های شلوغ تهران بودم. آن شب از ساعت 5 بعداز‌ظهر تا ساعت 8 شب به من وقت استراحت داده شده بود.
من هم برای استراحت به پاویون رفته بودم. وقتی حوالی ساعت 8:15 به اورژانس برگشتم با صحنه خاصی مواجه شدم. پسر جوان و خوش قدو قامتی روی تخت اورژانس بستری شده بود. این جوان از بالای چاه عمیقی به درون آن افتاده بود و ساق پای راستش شکسته بود. متأسفانه بیمارستان ما رزیدنت اورتوپدی نداشت. برای همین رزیدنت جراحی بیمار را ویزیت کرده بود و دستور‌های لازم را داده بود.
با متخصص اورتوپدی بیمارستان هم که از مجرب‌ترین‌های این رشته است تلفنی مشاوره‌ انجام شده بود و شرح‌حال و معاینه را به او اطلاع داده بودند. تصمیم گرفته پس از تجویز مسکن و آتل‌گیری با توجه به این‌که یک شکستگی دوبل ساعد در گرافی تأیید شده بود، بیمار بستری شود و فردا صبح جراحی انجام شود. تا این‌ها همه چیز خوب و بدون مشکل به نظر می‌رسید.
اما وقتی از پایین پای بیمار رد شدم، دیدم که آتل چندان خوب بسته نشده است و تمام انگشتان پای بیمار زیر بانداژ پنهان شده بود. از کتاب‌های اورتوپدی هنوز یادم مانده بود که در مریض‌های دچار شکستگی اندام‌ها حتماً باید آتل‌بندی و بانداژ طوری صورت بگیرد که امکان معاینه مکرر و متناوب برای کنترل نحوه خون‌رسانی اندام‌ها وجود داشته باشد.
برای تصحیح این مسأله سراغ پرستار‌های بخش رفتم مسأله را به آن‌ها اطلاع دادم و خواستم که بانداژ طوری متغییر کند که امکان معاینه نبض‌های پا و خون‌رسانی انگشتان وجود داشته باشد. آن شب، اورژانس، شب شلوغ و پرزحمتی داشت و به همین دلیل درخواست من با مخالفت شدید پرستاران مواجه شد. مجبور شدم از در عصبانیت وارد شوم و بالاخره با کمک یکی از پرستار‌ها که مرد مسن و جاافتاده‌ای بود، بانداژ را باز کردیم تا آن را دوباره طوری ببندیم که نبض‌ها و پرفیوژن انگشتان پا قابل بررسی باشد.
اما وقتی باند‌ها باز شد احساس کردم که پای راست نسبت به پای چپ رنگ پریده‌تر است. دست هم که زدم پای راست نسبت به پای چپ به طور محسوس‌ سردتر بود. ماه‌های اول انترنی را سپری می‌کردم و هنوز به قدر کافی اعتماد به نفس نداشتم. برای همین جرأت نمی‌کردم این مسأله را گزارش کنم. به هر حال یک رزیدنت جراحی بیمار را دیده بود. پس حتماً نظرات او ارجح بود.
واقعاً مانده بودم که باید چه کار کنم. مجبور شدم چند تا از انترن‌های دیگر را هم بالای سر بیمار بیاورم تا از درست بودن معایناتم مطمئن شوم. همه تأیید کردند. آخر سر آن قدر به خودم جرأت دادم که به رزیدنت جراحی زنگ زدم. به راحتی مسخره‌ام کرد و گفت اول باید معاینه کردن را یاد بگیرم. گفت خودم مریض را کامل معاینه کرده‌ام و مشکلی ندارم.
به هر حال از پاویون پایین نیامد که مریض را دوباره ببیند و دستور داد که بیمار به بخش منتقل شود. اما خوشبختانه آن آقای پرستار مسن این‌جا به کمکم آمد. وقتی این دستور را شنید به رزیدنت بخش زنگ زد و به هر تدبیر و ترفندی که بود او را به اورژانس کشاند. رزیدنت جراحی با بی‌میلی بیمار را دوباره معاینه کرد. نتیجه کار هم معلوم بود. بیمار فوراً و پس از انجام هماهنگی‌های لازم به بیمارستانی که جراح عروق داشت اغرام شد تا انسداد عروقی هر چه سریع‌تر ترمیم شود.
فقط شانس با بیمار یار بود که من چند لحظه دیر به اورژانس نرسیدم وگرنه تا فردا صبح بیمار احتمالاً پای خود را از دست داده بود. اصول اولیه را هیچ‌گاه نباید فراموش کرد. همین اصول در بسیاری از موارد راه‌گشا و در اصل کلید اصلی ماجرا هستند. نمی‌توان تنها به دلیل بالا رفتن درجه علمی اصول اولیه را فراموش کرد قبول ندارید؟

http://www.rs272.com/

http://www.irimc.org

WEST AZARBIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI



ارسال سوالات و نظرات ()
ارسال کننده متن فوق: » دکتر رحمت سخنی ( چهارشنبه 87/4/26 :: ساعت 4:20 عصر )

Google
»» لیست کل یادداشت های این سایت
آثاردرحال انتشار استاددندانپزشکی دکترمحمدابراهیم ذاکرMedical his
بررسی کتب استاددندانپزشکی دکترمحمدابراهیم ذاکرMedical history
خاطرات استاددندانپزشکی ونویسنده شهیردکترمحمدابراهیم ذاکر Medica
خاطرات دکتر محمدحشمتیان دندانپزشک امام خمینی (ره)Medical history
خاطرات کوتاه و جالب دندانپزشکان Memoirs of Dentists
خاطرات تلخ وشیرین استاد دندانپزشکی دکتر مسعود رضایی
شرایط درخواست مشاوره پزشکی رایگان اینترنتی دکتر رحمت سخنی
جیمیل جدید دکتر رحمت سخنی برای مشاوره رایگان پزشکی
در گذشت ناگوار خانم دکتر مهرزاد صدقیانی بانوو پزشک سخت کوش آذربا
معرفی 150 پزشک ایرانی خاطره نویس
[عناوین آرشیوشده]