سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مردم چیزى از کار دین را براى بهبود دنیاى خود وانگذارد جز آنکه خدا چیزى را که زیانش از آن بیشتر است پیشاپیش آنان آرد . [نهج البلاغه]
خاطرات و تاریخ پزشکی Dr.Rahmat Sokhani
 RSS |صفحه اصلی سایت |ارتباط با من| درباره من|پانل اصلی سایت
: جستجو
اوقات شرعی
یکشنبه 103/10/2

» درباره من
خاطرات و تاریخ پزشکی Dr.Rahmat Sokhani
مدیر وبلاگ : دکتر رحمت سخنی[108]
نویسندگان وبلاگ :
دکتر سعید اعلم رضائیه (@)[0]



» پیوندهای روزانه
سایت پزشکی فوق تخصصی دکتر رحمت سخنی [471]
سایت پزشکی تخصصی دکتر رحمت سخنی [243]
خاطرات پزشکی و امدادگری [549]
خاطرات پزشکی کشور نیوزیلند [426]
خط خطهای دیجیتال دکتر کوچولو [284]
دکتر ریحان [279]
دکتر سینوهه [306]
حال و هوای دل یک پزشک [643]
حرفهای یک دل ..... [261]
یک دانشجوی پزشکی [657]
خاطرات پزشک ترک اعتیاد [451]
مدلاگ [81]
خاطرات روزهای طبابت [685]
خاطرات پزشکی [522]
پایگاه اطلاع رسانی پزشکان ایران [200]
[آرشیو(15)]

» عضویت خاص و عادی
 





Powered by WebGozar


» فهرست موضوعی یادداشت ها
پزشکان مشهور آذربایجان[3] . مشاهیر آذربایجان[2] . مشهی آذربایجان . معرفی 150 پزشک . آذربایجانی بیاد ماندنی در پزشکی . افتخار همیشگی آذربایجان . انتقال خون . ایرانی خاطره نویس . بیمارحاضر . بیمارغایب . پدر جراحی نوین ایران . پدر واکسن تب برفکی . پدرژنتیک پزشکی . پرفسور یحیی عدل . پروفسور داریوش فرهود . پزشک خاطره نویس . پزشکی باستان ایران . تاریخچه . تاریخچه بهداشت صنعتی دنیا . تاریخچه بیماری ایدز . تاریخچه بیماری جذام . تاریخچه بیماری سل . تاریخچه پزشکی . تاریخچه پزشکی ایران باستان(2) . تاریخچه دیابت . حکیم فردوسی . داستان اشک . دکتر الکساندرفلمینگ . دکتر محمد علی مولوی . دکتر مهدی آمیغی . دکترجواد غفورزاده . دکتر بابک زمانی متخصص بیماریهای اعصاب و روان . روانشناسان مشهورجهان . روزپزشک ویک دنیاتحقیر ........ . زندگینامه پزشک مشهور آذربایجانی . زندگینامه جراح مشهور آذربایجانی . کشف پنی سیلین .
» آرشیو مطالب
آرشیومطالب پیشین
اردیبهشت 1387
خرداد 1387
تیر 1387
مهر 1387
آبان 88
شهریور 88
مرداد 88
اسفند 87
آذر 87
دی 89

» لوگوی سایت


» لینک دوستان
دلنوشته های قاصدک
خانه ی خانواده
نوشتار
لحظه های آبی( دلسروده های فضل ا... قاسمی)
عارفانه های یک دوست
دلنوشته ها
اندیشه نگار
گلبانگ سربلندی
زمزمه نسیم
رضا صفری
بلوچستان
رایحه ی انتظار
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
عارفانه
اسپایکا
بشنو از دل
بهارانه
دزدانِ سرِ گردنه
کلکسیون بهترین تمبرهای جهان
اشپزی کد بانو
داروساز
دختران حوا
اسیرعشق
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
ستارگان دوکوهه
طب ورزشی دکتررحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
طب سالمندان دکتررحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
پیمان دانلود
ورزشهای رزمی
عــــشقـــــولـــــک
جراح دیوانه
دکتر گمشده
خاطرات پرستاری
خاطرات یک داروساز
خاطرات یک دندانپزشک
Deja vu (خاطرات پزشکی )
خاطرات پزشکی یک خانم دکتر(خاطرات یک لیلا)
مرکز اطلاع رسانی اذربایجانیهای مقیم خارج کشور
خاطرات جبهه
پزشک دهکده
بخش زنان و رزیدنت های زنان
گل یخ (خاطرات پزشکی)
سایت دکتر سعید اعلم رضائیه
دکتر مارمولک
خاطرات دوران اسارت
دکتر بابک زمانی
طب نظامی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
پزشکی عمومی دکتررحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
سایت روانشناسی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
طب مذهبی دکتررحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
شمس الظلام
وبلاگ شخصی من ( رضا )
عاشقتم
سماتکــــــــه
Missing
Famoonevis
طب سنتی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
سایت دندانپزشکی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
سایت دارو سازی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
پزشکی فوق تخصصی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
پزشکی تخصصی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
طب پزشکی قانونی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
طب هسته ای دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
سایت گوناگون دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
طب اورژانس دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
من.تو.خدا
آوای روستا
زنبورعسل
داستانهای واقعی روابط عمومی Dr.Rahmat Sokhani
جوان امروزی
03955809074 سید مهدی ملک الهدی
رضوانه
قائم صنعت سپاهان
Taekvondo@
شهریار کوچه ها
سخن آشنا

» لوگوی لینک دوستان























» طراح قالب » میربهزادمیراسمعیلیان

» نظر سنجی

دانلود آهنگ جدید
»» آثاردرحال انتشار استاددندانپزشکی دکترمحمدابراهیم ذاکرMedical his

سایت دکتر رحمت سخنی آذربایجان - اورمیه

آثاردرحال انتشار استاددندانپزشکی دکترمحمدابراهیم ذاکر

Medical history  

انتخاب : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه

 dr.rahmat.sokhani@gmail.com

دکتر سیامک شایان در مصاحبه با دکترمحمد ابراهیم ذ اکراستاد دندانپزشکی ونویسنده شهیرتاریخ در باره این استاد مینویسد : 

تفاوت کار شما با تصحیح دکتر برقعی در چیست؟ 
نباید من کار خودم را با کار او بسنجم ونمره بالا‌تر دهم؛ دیگران باید این سنجش را انجام دهند، ولی می‌دانم که او در این زمینه پیش‌کسوت من است، باتجربهتر و کارآزموده‌تر است، ولی با یک بررسی سرانگشتی می‌توان گفت که:

1) کار من یک نسخه بدل داشت که کار دکتر برقعی فاقد آن است. نسخه بدل من از کمبریج بود. نسخه اصل هر دوی ما از کتابخانه ایاصوفیای ترکیه بود؛

2) من زندگی‌نامه او را از کتاب «عیون الانباء فی طبقات الاطباء» نوشته ابن‌ابی‌اصیبعه (600 - 668ق / 1203 - 1270) به طور کامل به پارسی برگردانم و در آغاز کتاب گذاشتم که نزدیک‌ترین تاریخ پزشکی‌نویس روزگار امام فخر رازی بوده است؛ البته من این کتاب تاریخ پزشکی به طور کامل برگردانم و اکنون زیر چاپ است. امیدوارم به زودی وارد بازار شود. مدتی است که من آن را برای چاپ داده‌ام ولی با این وضعیت تورم و بحران مالی هنوز منتشر نشده است؛

3) کار جالب دیگری هم نیز در این کتاب [حفظ البدن] انجام داده‌ام و آن سیر تاریخ حفظ البدن‌نویسی و چگونگی پاییدن تندرستی است که من آن را فراهم آوردم و در مقدمه کتاب آوردم. آن سیر تاریخ حفظ البدن نویسی از روزگار پیش از هجرت از یونان باستان تا هند و ایران تا زمان امام فخر رازی است. هر کسی در این باره نوشته‌ای داشته چه به طور کلی فراگیر برای همه آدمیان با نام حفظ البدن و یا تدبیر الصحه و یا حفظ الصحه باشد و یا برای گروهی از مردم مانند کودکان و یا زنان و یا پیران و یا در زمان مسافرت و یا دوران بارداری باشد، آوردم حتا بخش‌هایی از کتاب‌های الهی مانند قرآن، انجیل، تورات و تلمود، اوستا، و وندیداد که همه دارای یک بخش حفظ البدن بودند و یا حتی کتاب‌هایی چون بحار الانوار مجلسی یا اصول کافی کلینی و یا محاسن برقی که بخش تاریخ پزشکی دارند و عمدتا روایت‌هایی در ارتباط با حفظ البدن است که من از آن‌ها در مقدمه سیر تاریخ حفظ البدن نویسی بهره بردم؛

4) هم‌چنین فکر می‌کنم پانوشت‌های کتاب من بهتر و پزشکی‌تر و برای برابری آن با پزشکی نوین بر‌تر و بهتر باشد؛ البته هر کسی از کار خود تعریف می‌کند ولی با این همه اذعان دارم و قبول دارم که دکتر برقعی پیش کسوت و با تجربهتر من است.
این کتاب را مرکز پژوهشی میراث مکتوب وابسته به وزارت ارشاد اسلامی در 320 برگه در سال 1390 پخش کرد.
کتاب دهم فردوس الحکمه کهن‌ترین و گسترده‌نویسی‌ترین کتاب پزشکی از علی فرزند سهل ربن تبری (د: 249ق) است که در 672 برگه به سال 1391 منتشر شد. این کتاب اثر مشترک من و دایی‌ام شادروان دکتر علی‌نقی منزوی بود. گویا ایشان کتاب را اواخر دهه سال 70 و آغاز80 با انجمن آثار مفاخر فرهنگی کار کرده بود، ولی به علت بیماری آن را کنار گذاشته و نتوانست به پایان رساند. دکتر مهدی محقق مرا دید و چون سه چهار کتاب از من در آمده بود، پیشنهاد اتمام کار را به من داد و گفت: «حیف است که این کتاب نصفه کاره بماند». تقریبا یک متن 660 صفحه‌ای بود که 150 صفحه‌اش کار شده بود. زمانی که این کتاب آماده چاپ شد دکتر مهدی محقق هنوز در انجمن آثار مفاخر فرهنگی سر کار بود، ولی در حال رفتن بود. به او گفتم این کتاب آماده است. ایشان گفتند شخص دیگری به نام دکتر مدنی در بابل یا بابلسر هم این کتاب را آماده کرده و یک‌سوم آن را چاپ کرده است. دکتر مهدی محقق از کار برکنار و بازنشست شد و یا به هر دلیل از انجمن آثار مفاخر فرهنگی برداشته شد و کار چاپ کتاب معلق ماند؛ تا اینکه مرکز تحقیقات طب سنتی و مفردات پزشکی دانشگاه شهید بهشتی آن را چاپ کرد و به بازار آورد. البته بیش از یک سال این کتاب به همراه جلد سوم و پنجم حاوی فی الطب رازی در وزارت ارشاد نگاه داشته شد. دلیل آن محرّماتی بود که به عنوان دارو مصرفی در آن زمان به کار گرفته می‌شده است و نام آن‌ها در این کتاب‌ها یاد شده بود. شراب چیزی بوده که همیشه داروی واسطه و نگهدارنده دیگر دارو‌ها بوده، به گونه شربت و آشامیدنی بوده و اکنون نیز همانند آن الکل است. در همه دارو‌ها، شراب بوده و هست. دکتر ایرانی برای چاپ این سه کتاب بسیار به من کمک کرد و یادآوری نمود که این کتاب‌ها، تاریخ پزشکی‌اند و با گذاشتن نامه‌ای هشدارگونه در آغاز کتاب، یادآوری لازم به خوانندگان داده شد و اجازه پخش آن‌ها به دست آمد.
کتاب یازدهم من جلد سوم حاوی فی الطب رازی درباره بیماری‌های گوش و بینی و دهان و دندان است. بیماری‌های کم شنوایی و ناشنوایی و هرگونه آماس گوش و بینی و خونریزی بینی و بیماری‌های دندان و پوسیدگی و لقی و کشیدن دندان و پرکردن و پالپوتومی و جراحی‌های لثه و سوزاندن دندان و لثه و چگونگی کمک به رویش دندان و داروهای گوناگون درمان زخم‌های دهانی برفک و آفت و دیگر زخم‌های بدخیم و چگونه رویاروی با گیر کردن زالو و یا خار در گلو و درباره زبان و لکنت و ناهنجاری آفرینشی آن و زخم‌ها و سوزه‌های پدید امده در آن و از دست‌رفتن حسگر چشایی و گرفتگی گلو و آماس زبان کوچک و لوزه‌ها و جز آن است. این کتاب نخست بیش از دو سال در فرهنگستان علوم پزشکی خاک خورد سپس یک سال و اندی در وزارت ارشاد ماند که چگونگی اجازه گرفتن آن بازگو شد، با آنکه دکتر ولایتی مقدمه‌ای مشترک بر روی جلدهای 20 و 21 کار دکتر افشاری‌پور و جلد 23 سرکار خانم دکتر غفاری و جلدهای سوم و چهارم و پنجم و ششم کار من نوشته بود، دچار چنین سرنوشتی شد. امیدوارم جلدهای مانده آن دیگر دچار چنینی سرنوشتی نشوند. این کتاب با همیاری مرکز تحقیقات طب سنتی و مفردات پزشکی و دانشکده طب سنتی دانشگاه شهید بهشتی و با همت والای دکتر محمود مصدق که پیش‌گام در زنده‌کردن میراث نوشتاری تاریخ پزشکی‌اند، به سال 1391 در 354 برگه چاپ رسید.
دوازدهمین کتابم جلد ششم حاوی فی الطب درباره چگونگی تهی سازی تن از هر گونه فزونی به جا مانده از چهار گوارش تن و چگونگی فربه شدن و یا لاغر گشتن آدمی است. اصطلاحی در پزشکی کهن به نام استفراغ است که من برگردان پارسی آن را تهی سازی گذاشته‌ام. پزشکی کهن باور به چهار گونه گوارش داشت: گوارش معده، گوارش جگر، گوارش عروقی، و گوارش اندامی است و در هر گوارش فزونی‌هایی به دست می‌آیند که باید رانده شوند. این دفع به صورت‌های گوناگون صورت می‌گیرد و می‌تواند از تف کردن آب دهان یا آب بینی و عرق کردن گرفته تا خروج آب نرینه و یا مادینه / منی و مو و ناخن و پیشاب و پیخال / پس‌ماندهای روده‌ای را فراگیرد. من پس‌ماندهای روده‌ای / مدفوع را در همه نوشته‌هایم پیخال یاد کرده‌ام. کوشش در پارسی نویسی یکی از آرزو‌هایم است که کوشش کرده‌ام آن را در همه کار‌هایم پیاده کنم و به آن پای‌بند باشم؛ البته بر پارسی نویسی سره خیلی پافشاری نکرده و نمی‌کنم، ولی بر این باورم، چنانچه واژه‌ای پارسی درست و به جا داشته باشیم، چرا باید از واژه برابر آن جز پارسی بهره ببریم؟ و این روندی است که در این دوازده کتاب آورده شده و در دیگر کتاب‌هایی که در آینده پخش خواهند شد، خواهم آورد. این کتاب در 382 برگه به سال 1391 با کمک دکتر مصدق ریاست دانشکد? طب سنتی دانشگاه شهید بهشتی و مرکز تحقیقات طب سنتی و معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری پخش شد.

در حال حاضر هم کاری آماده چاپ دارید؟ 
بله چندین کتاب در زیر چاپ و چند کتاب در حال آماده‌سازی برای چاپ دارم که بدین گونه است:
1) عیون الانباء فی طبقات الاطباء ابن‌ابی‌اصیبعه (595-668ق) است که بخشی از آن نزدیک به یک‌سوم آن با ترجمه شادروان جعفر غضبان و با مقدمه دکتر محمود نجم‌آبادی سال 1349، 43 سال پیش در چاپخانه دانشگاه تهران چاپ شده بود. من نخست بخش‌های ترجمه نشده را کار کردم. بعد دیدم پیدا کردن و دسترسی به بخش ترجمه شده 43 سال پیش بسیار دشوار خواهد بود؛ بنابراین تصمیم گرفتم بخش‌های ترجمه شده آن را هم دوباره ترجمه کنم. خانم دکتر زهرا حیدری از سوی جامعه گیاه درمانی بر آن شدند تا آن را در سه جلد با قطع وزیری به چاپ برسانند که نزدیک به 1500 برگه خواهد شد. امیدوارم هر چه زود‌تر منتشر شود. بایسته است بگویم دکتر رضا بافرانی عرب و دکتر رضا دادگر در گردآوری مقدمه و برگردان بخش پانزدهم کتاب کمک‌های شایانی به من کردند و استاداحمد منزوی و دکتر مهدی محقق بر آن مقدمه‌ای نوشتند.
2) دو مقدمه کتاب خطی را به گونه مشترک با آموزگارم دکتر غلام‌رضا جمشیدنژاد اول کار کردیم و اکنون آماده چاپ است. دکتر جمشیدنژاد استاد من هستند. من سال 85 در مرکز تحقیقات اخلاق پزشکی با ایشان آشنا شدم خیلی چیز‌ها از او یاد گرفتم. البته آموزگاران نخستینم دایی‌هایم بودند. هیچ‌گاه نمی‌توانم آموزش‌ها و کمک‌های آن بزرگواران را فراموش کنم. آموزگارانم: استاد احمد منزوی که زنده هستند و زنده یاد دکتر علی‌نقی منزوی و استاد عبدالله انوار و شادروان ایرج افشار بوده‌اند. در حفظ البدن از استاد ایرج افشار کمک زیادی گرفتم؛ یادش به خیر. سال 85 که با دکتر جمشید‌نژاد در مرکز تحقیقات اخلاق علوم پزشکی دانشگاه شهید بهشتی آشنا شدم. او درس چگونگی خواندن و کار کردن و پژوهش کتاب‌های خطی پزشکی برای ما گذاشت. او مقدمه کتاب مجمع النفایس را به عنوان کتاب آموزشی ما برگزید، از آنجا که من از پیگیری آن خوشم آمده بود؛ بنابراین در هنگام آموزش، بر آن شدم تا زمان را هدر ندهم و با دکتر در این باره گفتگو کردم، قرار شد کتابی را که در حال تایپش بودم با کمک همدیگر به اتمام برسانیم. نخست مقدمه کتاب مجمع النفایس و حجله العرایس تایپ و تصحیح و ترجمه کردیم سپس فهمیدیم در حقیقت دو کتاب مجزا هستند. گردآورنده کتاب مجمع النفایس، سالک‌الدین محمد حمویی (ز: 1032ق)، 72 نسخه از متن‌های پزشکی کهن به زبان عربی را برای خود رونویسی کرده و در این مجموعه گرد آورده است. حمویی می‌خواسته که در کتاب دیگر خود حجله العرایس نیز 72 رساله پزشکی به زبان پارسی را در آن رونویسی کند، ولی گویا نتوانسته و یا چشم از جهان فروبسته، چون بخشی از آن را یکی دیگر رونویسی کرده است. شمار نسخه‌های رونویسی شده آن 44 تاست. ما مقدمه مجمع النفایس را که عربی بود تصحیح کردیم و سپس ترجمه نمودیم و در کنار آن‌ها مقدمه کتاب حجله العرایس را آوردیم که به زبان پارسی بود. هم‌چنین بیوگرافی جالبی از خانواده حمویی‌ها درآوریم که کتاب را به بیش چهارصد برگه خواهد کرد و کار خوبی از آب درآمد. امیدواریم با کمک مجلس شورا آن را چاپ کنیم. دکتر جمشیدنژاد با آقای ایمانی گفتگویی داشته‌اند، گویا قراری برای پس از تعطیلات عید گذاشته‌اند تا قراداد چاپ بسته شود.
3) کار کتاب خطی دیگر هم مشغول هستم که این اثر نیز با راهنمایی دکتر ایرانی برایم برگزیده شد. دکتر ایرانی کتاب الحاصل فی اوجاع المفاصل ترجمه اندیشمندی بی‌نام از سده هفتم هجرت را به من داد که این نسخه خطی از کتابخانه ایاصوفیه یا کتابخانه فتح ترکیه بود. این کتاب ترجمه فی علاج المفاصل رازی بود؛ بنابراین بایسته دیدم اصل عربی را آن به دست آورم سپس هر دو را در کنار هم تصحیح و پژوهش نمایم. هنوز کارش تمام نشده است.
4 و 5) جلدهای هفتم و هشتم حاوی فی الطب اولی درباره به بیماری‌های پستان، دل، جگر، سپرز یا طحال و دومی [جلد هشتم] درباره بیماری‌های روده‌ای برای چاپ در اختیار دکتر محمود مصدق رییس مرکز تحقیقات طب سنتی و مفردات پزشکی و رییس دانشکده طب سنتی دانشگاه شهید بهشتی گذاشتم و ایندکس‌های ده‌گانه هر دو را درآوردم و اکنون زیر چاپ است.
6) جلد نهم حاوی فی الطب درباره بیماری‌های زنان و نازایی و چگونگی جلوگیری از بارداری و چگونگی نگاه‌داری و پاییدن رویان و یا چگونه انداختن آن و روش‌های زایمان و کمک به زائو و درآوردن جفت و جز آن است. ویرایش نهایی آن به پایان رسیده و باید نمایه‌های ده‌گانه آن را آماده کنم تا برای چاپ بفرستم.
این کتاب‌ها نیاز به پشتوانه دولتی دارند و بخش خصوص فقط فکر سودآوری است و در داشتن این آرمان محق است، ولی بخش فرهنگ و تمدن یک سرزمین نیازمند پشتوانه مالی دولتی و افراد توامند ایران‌دوست است می‌خواهد و امیدوارم بحران ارزی کشور هر چه زود‌تر حل شود، چون خیلی از کارهای تاریخ پزشکی هنوز روی زمین مانده در حالی که عرب‌ها فعالیت گسترده‌ای در این زمینه انجام می‌دهند.
دکتر کی‌پوردر خارج انجمن‌هایی برای این منظور تشکیل می‌شوندالبته جزو وظایف دولت‌ها حمایت از آن‌هاست. انجمن‌های غیر دولتی را تشکیل می‌دهند تا از آن استفاده کنند. حالا دولت این کار را نکرده ما که در هفت کنگره هستیم چرا این کار را انجام نداده‌ایم؟ اگر بخواهیم همه چیز را دولتی کنیم دشوار می‌شود. حالاکه دندان‌پزشک‌ها انجمنی تشکیل داده‌اند که صنفی و علمی است، قاعدتا یکی از کار‌هایش این است، همین کار چاپ این‌ها را بکند و در کنار آن تاریخ فعالیت حرفه‌اش را منتشر کنند، نباید منتظر بنشنیم تا فلان شرکت، ما را حمایت کند.

دکتر آلان شما خودتان را بیشتر یک دندانپزشک می‌دانید یا یک پژوهشگر؟ 
دوست دارم شرایطی را داشتم که تنها به فکر پژوهش در تاریخ پزشکی‌دندان‌پزشکی باشم و باید به امید آن روز، رئزگار را بدین گون بگذرانم.

الان چند ساعت در روز کار دندان‌پزشکی انجام می‌دهید؟ 
من چهار روز در هفته کار دندان‌پزشکی را انجام می‌دهم. صبح‌ها سه تا و بعد از ظهر بیش چهار بیمار کاری وقت نمی‌دهم، چون نتوانش را دارم و گمان می‌کنم همین اندازه بسنده باشد. روز دوشنبه و پنجشنبه را برای نشست‌های کارگروه تاریخ و کارگروه فرهنگی و کارگروه اطلاع‌رسانی و دیگر کارهای اداری و گاهی شرکت در سخنرانی‌ها گذاشته‌ام.

چند ساعت در روز کار پژوهشی می‌کنید؟ 
 زمان ویژه برای پژوهش دربرگیرنده زمان‌هایی است که در میان وقت‌های به جا مانده در پرسش پیشین شماست؛ البته بجز زمان خوردن و خوابیدن و برنامه‌های مشترک با پسرم. من ناگزیرم بخشی از کتاب‌های رفرنس را در خانه و پاره‌ای را در مطب نگاه دارم تا در هنگام ترجمه و یا تصحیح از آن‌ها بهره ببرم. بخش‌هایی از زمان زندگی را که برای دیدار دوستان و آشنایان و یا خوش‌گذرانی باید هزینه شود، کاسته‌ام و آن را برای کار پژوهشی گذاشتم که این انگیزه‌ای برای ایزوله شدنم در خانواده و دوستان شد؛ البته دلگیر نیستم؛ زیرا آگاهانه این راه را برگزیدم.

چند فرزند دارید؟ 
 پسری دارم که در دهم اردیبهشت 1379‌زاده شد و باید بخشی از وقت خانه را با او سر کنم.

اگر بخواهید راه زندگی را دوباره بروید، چه راهی را برمی‌گزینید؟ آیا همین راه را می‌روید؟ 
 شیو? زندگی من، همین است و جز راه گذشته، راهی دیگر را نداشته و ندارم؛ بنابراین دندان‌پزشکی را درآمدزایی و پژوهش در تاریخ پزشکی‌دندان‌پزشکی و واکاوی میراث نوشتاری ایران‌زمین رشته دلخواه و شادی‌بخش ذهن و اندیشه‌ام می‌بود.

اشاره کردید که از کتاب‌ها فیش‌برداری می‌کردید. آیا به این فکر نیفتادید آن فیش‌ها را به صورت دایره‌المعارف درآورید؟ 
 آری، دقیقا این کار را انجام می‌دادم. پیش از این، من به سبک زنده‌یاد داییم کار می‌کردم. هر مطلبی که برایم تازگی داشت، بر روی کاغذی می‌نوشتم و بالای کاغذ را سوراخ می‌کردم وآن را به ترتیب الف‌ب درآورده، نخی را از درون سوراخ آن برگه رد می‌کردم و یا درون صندوقی می‌گذاشتم. برادرم مهندس ذاکر خیلی روی من کار کرد که من ازکامپیو‌تر بهره بیشتر ببرم و این سبب شد که دیگر فیشی ننویسم و یادداشت‌ها را تایپ کنم. من یک مجموعه اصطلاحات پزشکی از نام بیماری و یا نشانه‌های آن‌ها و یا نام داروهای تکی با منشا گیاهی/جانوری/کانی و یا داروهای ترکیبی ترکیبی گرد آورم که تا کنون بیش از ده هزار صفحه ورد شده است. نمونه آن: درباره آهن، من می‌رفتم می‌گشتم تا ببینم درباره آهن در کتاب‌های گوناگون چی نوشته شده؟ فردوس الحکمه یا اختیارات بدیعی و جز آن در این باره چی نوشته‌اند و یا مخزن عقیلی و ابنیه چه گفته‌اند و همه را جمع می‌کردم. تکه تکه یا کامل این‌ها را برداشت می‌کردم و درحدود چند هزار صفحه وورد است، ولی خام است، خیلی خام.
باید زمانی برسد که دیگر کاری جز پژوهش نداشته باشم تا آن‌ها را آهسته‌آهسته درست کنم. از این دست زیاد است، ولی نوآوری نیست، مگر اینکه این‌ها را جمع کنم و در سایتم بگذارم. می‌خواهم، اگر بتوانم و یاد بگیرم، سایتم را دوباره فعال کنم. چهار پنج سالی است فعال نیست.

 آیا ناگفته‌ای دارید؟ 
 یادم رفت بگویم، پیش از آغاز بحران مالی جهانی، شش هفت سال پیش، یکی از بازاریان به نام که از دوستانم بود به اسم هوشمند لواسانی که از بازرگانان پرآوازه بازار آهن تهران است به او پیشنهاد دادم به جای تقویم‌های سالانه که به این و آن هدیه می‌دهی! بیا من درباره کاربرد فلزات در دانش پزشکی کهن برایت اطلاعات جمع می‌کنم و در اختیارت می‌گذارم. او این پیشنهاد مرا پذیرفت و منم برایش اطلاعاتی را گردآوری کردم و ویرایش نیز نمودم، نمایه‌ها آن را در نیاوردم. بحرانی مالی ایجاد شد و همه شروع کردند به فروش مستغلات و او هم به این نتیجه رسیدکه این کار بخوابد. پول من را هم داد و 500 صفحه کتاب ماند، بر روی دستم. کاربرد فلزات مثل آهن جیوه طلا و... و حتی ترکیب فلزات اما این‌ها ماند و بانی ندارد. چندی پیش به دکتر کافیه پیشنهاد دادم که آن را ویرایش کند و افزودنی‌هایی بر ان بیفزاید تا مشترک به چاپ برسانیم. امیدوارم بپذیرد، ولی اگر پاسخ ندهد و سایتم درست بشود این را هم در سایتم خواهم گذاشت.
این داستان زندگی زایشی و پرورشی و آموزشی و پرورشی و فرهنگی من است
.

منبع :

http://www.dandane.ir 

سایت دکتر رحمت سخنی آذربایجان - اورمیه



ارسال سوالات و نظرات ()
ارسال کننده متن فوق: » دکتر رحمت سخنی ( یکشنبه 96/11/8 :: ساعت 9:3 عصر )
»» بررسی کتب استاددندانپزشکی دکترمحمدابراهیم ذاکرMedical history

سایت دکتر رحمت سخنی آذربایجان - اورمیه

بررسی کتب استاددندانپزشکی دکترمحمدابراهیم ذاکر

Medical history  

انتخاب : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه

 dr.rahmat.sokhani@gmail.com

دکتر سیامک شایان در مصاحبه با دکترمحمد ابراهیم ذ اکراستاد دندانپزشکی ونویسنده شهیرتاریخ در باره این استاد مینویسد : 

 ممکن است آثار خود را با کمی توضیح برای ما معرفی کنید؟ 
1- نخستین کتابم به نام «مرشد او الفصول» یکی از نوشته‌های ابوبکر محمد فرزند زکریا رازی (251-313ق/865-925م) است که یک هندبوک یا کتابچه پزشکی است که بیماری‌های گوناگون را از سر تا پا می‌شناساند و درمان هر یک را بازگو می‌کند. روش من در کار برگردان متون پزشکی کهن برگردان متن به زبان پارسی روز و برابرسازی اصلاحات پزشکی و دارویی آن روزگار با پزشکی نوین است. آموزگارانم دکتر شریعت تربقان و شادروان دکتر علی‌نقی منزوی و استاد احمد منزوی هرکدام بر این کتاب مقدمه‌ایی افزودند و به کتاب ارزشی بیشتر دادند و خانم دکتر زهرا پارساپور به زیبایی آن را وبرایش کردند. کتاب در چهل و چهار بخش و 244 صفحه و در سال 1384 با کوشش موزه تاریخ علوم پزشکی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران پخش شد. رازی کتاب فصول بقراط را بازنویسی کرده و دگرگونی‌هایی بسیار در آن داده است که فراگیری آن برای دانشجویان ساده باشد.
2- پژوهش و برگردان دومین کتابم، طب منصوری یا منصوری فی الطب رازی بود. کار بر روی این کتاب با پیشنهاد آموزگارم استاد عبدالله انوار و دوستم دکتر احمدی‌نسب بود که با دل و جان پذیرفتم. استاد انوار مقدمه‌ای ارزشمند برای آن نوشت؛ البته استاد شریعت تربقان نیز بار دیگر افتخار داده و دیباچه‌ای برای آن نگاشت و دکتر محمد صدر ویرایش آن را بردوش کشید.

کتاب در ده گفتار و در 861 صفحه با همیاری موزه تاریخ علوم پزشکی در سال 1387 به چاپ رسید.
گفتار نخست آن در باره دانش کالبدشکافی است که به گستردگی و زیبایی استخوان‌شناسی و ماهیچه‌شناسی و پی‌شناسی و رگ‌شناسی و فیزیولوژی همه اندام‌های تن است.
گفتار دوم: رازی در این گفتار به بررسی مزاج هر اندام و نشان چیرگی هر خلط در تن و دانش ریخت و قیافه‌شناسی یا علم فراست می‌پردازد. بایسته گفتن است که هنوز این دانش در دانشکده‌های پلیس و حقوق به عنوان یک واحد درسی یاد داده می‌شود. برای نمونه کسی با ابروهای پهن یا باریک و یا با پیشانی کشیده و یا برجسته است، دارای چه خصوصیات اخلاقی است، فرد ترسو چه نشانه‌هایی دارد و اگر کسی بلند یا تند و یا کوتاه گفتگو می‌کند و یا اینکه آوای بم و یا زیر داره چه جور فردی است. در پایان این گفتار بخشی، در چگونگی خرید بردگان دارد که گویا بخشی مهم برای مردم آن روزگار بوده است.
گفتار سوم درباره مزه و ارزش و نیروی هر گونه خوراکی‌ و آشامیدنی‌ و نقش درمانی هر یک است. ارزش گوشت‌ها، شیر و مربا‌ها و ترشیجات و شراب و خوشبوکننده‌ها و پوشاک و نیز درباره آب و هوا و سرزمین‌های گوناگون است.
گفتار چهارم درباره چگونگی پاییدن تندرستی یا حفظ البدن یا تدبیر البدن یا سیاست و صحت البدن است. این بخش روش‌های پیشگیری از گرفتارشدن به بیماری را بررسی می‌کند.
گفتار پنجم درباره آرایش و پیرایش است و اینکه چگونه جوان بمانیم و بهسازی بوی بد دهان و مسواک زدن و بهداشت دندان‌ها و دهانشویه‌ها و دندان‌شویه‌ها و سرمه کشی به چشم و چگونگی پاییدن بارداران و پرورش نوزادان و کودکان و نوجوانان و گزینش دایه است.
گفتار ششم در باره گردشگری در زمین و دریا است، اینکه با سرمازدگی، گرمازدگی در سفر و حضر چه کار کنیم. چگونه از تیره شدن رو در برابر خورشید جلوگیری کنیم و چاره‌سازی آب‌های آلوده.
گفتار هفتم در باره شکسته‌بندی استخوان‌ها، و دررفتگی بند‌ها، آماس سخت گردن و سرطان و دمل‌ها و آماس‌ها و حجامت و رگ زدن و خونگیری است.
گفتار هشتم در باره زهرهاست؛ سم‌های گیاهی و جانوری، نیش گزندگان خزنده و حشره و درندگان و سمیت خوراکی‌های تباه شده و جز آن است.
گفتار نهم بیماری‌های از سر تا پاست. از سرگیجه و خواب آلودگی، بختک، مالیخولیا تا بیماری‌های چشم، و گوش و بینی، و بیماری‌های دهان و دندان که بخش گسترده‌ای رو تشکیل می‌دهد و من بخش دهان و دندان را یک بار به عنوان سخنرانی و مقاله چاپ کردم و یک بار هم در این مورد با دکتر کی‌پور گفتگوی مجله‌ای داشتیم. سپس درباره بیماری‌های سیستم تنفس و دستگاه گوارش و جگر و سپرز و دیگر اندام‌های درونی است و درمان هر یک را به گستردگی یاد می‌کند.
گفتار دهم در باره تب‌های گوناگون است بیش از پنجاه گونه آن را بازگو می‌کند.
کار جالبی که من انجام دادم نمایه‌هایی را برای کتاب ساختم که یک بخش از این نمایه‌ها در کتاب بود و من تکمیلش کردم و بخش لاتین و انگلیسی را به آن افزودم. این کتاب قرار بود دومین کتاب من باشد، ولی با یه فاصله زمانی بعد از کتاب «قولنج» در سال چاپ شد.
3- کتاب قولنج را هم آقای دکتر احمدی نسب به من پیشنهاد کردند. بخشی از این کتاب نوشته رازی بوده و به عنوان کتاب القولنج آمده و بخشی دیگرش نوشته ابن‌سینا (370-428ق/980-1037م) بوده و رساله القولنج نام داشت و هر دوی آن‌ها با هم بودند و من آن‌ها را ترجمه کردم، کاری که برای این کتاب کردم این بود که زندگی‌نامه این دو شخص رو از کتاب عیون الانباء فی الطبقات ابن‌ابی‌اصیبعه موفق‌الدین بوعباس احمد فرزند قاسم فرزند خلیفه (595 - 668ق / 1199 - 1270م) گردآوری و ترجمه کرده بر آن افزودم. من بر نمایه‌های عربی-فرانسه آن بخش پارسی-انگلیسی افزودم.
کتاب به گونه فراگیر درباره دردهای گوناگون پدیدآمده در فضای شکم و پیرامون آن سخن می‌گوید و به یادآوری گونه‌های قولنج و نشانه‌های هر کدام و چگونگی درمان هر یک و چگونگی جداسازی این گونه درد‌ها از دردهای سنگ گرده/کلیه و دردهای سپرز/طحال و جگر و جزآن می‌پردازد. کتاب در 352 صفحه و توسط مرکز تحقیقات طب سنتی و مفردات پزشکی که وابسته به دانشکده شهید بهشتی بود که در سال 1385 به چاپ رسید.
4- کتاب چهارم من به نام «تدارک الخطأ» یا «حفظ البدن» / «پاییدن تندرستی» است که نوشته ابن‌سینا بود. من سال 1385 با مرکز تحقبقات اخلاق و حقوق پزشکی همکاریم را آغاز کردم و هم‌زمان زیر نظر دکتر غلام‌رضا جمشیدنژاد به آموزش کار علمی بر روی متون خطی پزشکی پرداختم که در این کلاس با دکتر رفیع کافیه آشنا شدم. هم‌زمان دکتر محمد صدر که اکنون در دانشگاه سوربن در حال تحصیل در رشته تاریخ پزشکی است، مشغول تحقیق و پژوهش و تصحیح این کتاب بود. به طور اتفاقی در یک جمعی در مرکز تحقیقات اخلاق پزشکی دانشگاه شهید بهشتی بودیم که متن تصحیح نشده کتاب را به من داد و بنا شد همزمان با تصحیح آن، من نیز به ترجمه کتاب تدارک الخطأ بپردازم تا با هم برای چاپ آماده شوند. کار تحقیقی ایشان نیمه کاره ماند. ایشان به فرانسه رفت و من مجبور شدم برای ترجمه متنی را که خودش به من داده بود و دست‌نوشته مجلس بود، با یک متن دیگری از کتابخان? جارالله ترکیه، هم مقایسه و برابرخوانی و هم ترجمه کنم. ویرایش کتاب را آموزگارم دکتر غلامرضا جمشیدنژاد اول به انجام رساندند.
این کتاب در مورد اینکه برای پاییدن تندرستی خود، در چه هوایی زندگی کنیم و از انجام چه کارهایی بپرهیزیم، هنگامی که با سرمازدگی و گرمازدگی روبه رو شدیم چگونگی خوردن و آشامیدن و ورزش‌کردن و تهی‌سازی تن و اندازه خواب و چگونگی چاره‌سازی ناهنجاری‌های پدیدآمده از نارسایی‌ها و پیآمدهای آن‌ها. این کتاب با همیاری بنیاد علمی بوعلی سینا و مرکز تحقیقات اخلاق و حقوق پزشکی وابسته به دانشگاه شهید بهشتی به سال 1388 در 304 صفحه به چاپ رسید.
5- کتاب پنجم من کتابی بود با نام سیری در سه قرن دندان‌پزشکی ایران که بررسی تاریخ دانش دندان‌پزشکی ایران و جهان اسلام در سه سده است. کتاب دربرگیرنده متون دانش دندا‌ن‌پزشکی کهن ایران از سال 236 تا 531ق/850-1137م است. این کتاب دربرگیرنده چند بخش بود: 1) بخشی ترجمه متون پزشکی - دندان‌پزشکی چاپ شده بود، مانند: فردوس الحکمه علی فرزند سهل ربن تبری و مقاله فی حفظ اله و استصلاح‌ها و جلد سوم حاوی فی الطب و احسن التقاسیم و منصوری فی الطب رازی بود؛ 2) بخش‌هایی [کتاب ششم تا دهم] از دست‌نوشته‌های ذخیره خوارزمشاهی را که شادروانان استاد ایرج افشار و استاد دانش‌پژوه به صورت چاپ فکسیمیله در آورده بودند، از پارسی سده ششم به پارسی روز درآوردم و نیز پنج کتاب نخست آن [یکم تا پنجم] را که فرهنگستان علوم پزشکی در سال 1380 چاپ کرد و کتاب هدایه المتعلمین بوبکر ربیع اخوینی بخارایی و یادگار و اغراض الطبیه مباحث العلائیه را به همین گونه انجام دادم؛ 3) بخش‌هایی از دست‌نوشته معالجات بقراطیه بوحسن احمد فرزند محمد تبری را از روی دسته‌نوشته ترجمه کردم. 4) بخش‌هایی نیز مانند کامل الصناعه الطیبه علی فرزند فرزند عباس اهوازی زرتشتی چاپ سنگی بود، که به پارسی برگرداندم؛ 5) بخش‌هایی مانند حاوی فی الطب جلد بیست و بیست و یک و قانون ابن‌سینا، کتاب‌هایی‌اند که به وسیله بزرگانی مانند پیشکسوتان این عرصه دکتر سلیمان پورافشاری و شادروان شرف‌کندی [هه‌ژار] پیش از این‌ها به پارسی برگردانده شده بودند که متن ایشان را پای? کار گذاشتم و تنها بخش‌هایی از آن‌ها با متن اصلی برابرخوانی کردم؛
سیری در سده دانش دندان‌پزشکی دربرگیرنده پانزده جلد کتاب از نه نویسنده ایرانی، از روزگار علی تبری فرزند سهل ربن (ز: 236ق) تا سید اسماعیل جرجانی (د: 531) است، همه کتاب‌ها گسترده‌نویسی شده و کُناش گونه‌اند، که شامل پزشکی‌دندان‌پزشکی‌اند، به جز یک کتاب مستقل دندان‌پزشکی به نام مقاله فی حفظ الانسان و استصلاح‌ها بود که نوشته حنین فرزند اسحاق عبادی (194-264ق/810-878م) بود. دهخدا، او را نیشابوری‌تبار به شمار آورده بود بوده که در حیره بیست کیلومتری شهر نجف به سال 194 به دنیا آمده بود. گویند: او در گندی‌شاپور درس خوانده یا دستکم استادانی و آموزگارانی از گندی‌شاپور مانند ماسویه و فرزندش ابن‌ماسویه، یوحنا داشته است. و نیز جلد سوم حاوی فی الطب، رازی که درباره بیماری‌های گوش و بینی و دندان می‌بود که نزدیک به دو سوم کتاب سیصد و اندی صفحه‌ای چاپ دکن - حیدرآباد درباره بیماری‌های بافت‌های سخن و نرم دهان و به ویژه دندان بود که من عنوان آن را بیماری‌های گوش و حلق و بینی و دهان گذاشتم. این کتاب بعد‌ها به طور مستقل چاپ شد. این کتاب با همیاری انجمن دندان‌پزشکی ایران و مرکز تحقیقات اخلاق و حقوق پزشکی و دانشگاه شهید بهشتی به مناسبت پنجاهمین کنگره بین‌المللی انجمن در اردیبهشت سال 1389 در 712 صفحه و با وبرایش دکتر رفیع کافیه پخش شد.

انگیزه شما در گردآوری کتاب سیری در سه سده دانش دندان‌پزشکی چه بود؟ 
این کتاب تاریخچه جالبی دارد من کتابی را به نام TORIS TRAITES D، ANATOMIE ARABS / ثلاث رسائل عربیه فی التشریح / سه کتاب عربی در کالبد‌شناسی که سه سه اندیشمند ایرانی به زبان تازی است از گردآوری یک فرانسوی به نام پی‌تر دی کونینگ / P. DE KONING دیدم که در مورد جراحی / آناتومی این کار رو کرده بود. او بخش آناتومی کتاب طب منصوری رازی و قانون فی الطب ابن‌سینا و کامل الصناعه علی اهوازی (سده 4 هـ/10م) را یک جا گردآورد و به سال 1903م در لیدن به چاپ رسید. این کتاب الگوی کارم شد، دیدم که برای دیگر رشته‌های پزشکی و نیز دندان‌پزشکی این کار را انجام داد. از این رو برآن شدم دستکم در رشته خودم پیش‌گام بشوم و این کار را بکنم تقریبا با اطمینان می‌توانم بگویم این کار در سرتاسر جهان نوآورانه است نه در زبان‌های اروپایی داریم و نه در عربی و نه در هیچ جای جهان به عنوان تاریخ سیصد سال دانش دندانپزشکی ایران و جهان اسلام. من عنوان ایران را بهش دادم چون فکر می‌کردم به طور مشخص دانشمندان برخاسته از سرزمین پهناور ایران‌زمین بودند که سهمی بزرگ در گسترش این دانش داشته‌اند؛ بنابراین آن‌ها را بدین گونه و بدین ترتیب در اینجا آوردم؛ البته بخش‌های دیگری هست که باید به آن افزود. این از سال 236ق آغاز می‌شود که با کتاب «فردوس الحکمه» نوشت? علی فرزند ربن سهل تبری (د: 25ق/864م) است که وزیر و منشی مازیار فرزند قارن (ک: 224ق/839م) سردار ایرانی بود که علیه عباسیان جنگید او یهودی‌زاده بود که مسلمان شد، مذهب شیعه را بر‌گزید و نام علی را بر روی خود گذاشت. او کتاب‌هایش از دعا‌ها و وردهای یهودی بیشتر بهره می‌برد. او کتابش رو در سال 236ق به پایان رساند و به متوکل عباسی پیشکش کرد.

چرا این کتاب را اول قرار دادید؟ 
 چون به کتابی پیش از آن برخورد نکردم؛ البته کتاب‌های گسترده‌نویسی شده پزشکی پیش از آن بوده که در دسترس نیست و یا اینکه من نمی‌دانم و با درگذشت سید اسماعیل جرجانی در 531ق به پایان رساندم.

چرا با این تمامش کردید؟ 
من دلایل ویژه‌ای برای خودم دارم، یکی اینکه در این زمان، نمی‌خواستم طولانی‌تر از این بشود؛ دوم اینکه من فکر می‌کنم اوج شکوفایی هنر و دانش پزشکی، نو آوری‌ها و ادعا‌ها و ابتکار‌ها در این سه قرن روی داده است؛ البته این برداشت من است و ممکنه خیلی‌ها آن را رد کنند. من فکر می‌کنم دستکم در ایران پس از این تاریخ افزوده‌های به این دانش خیلی کم باشد و بیشتر شرح و بسط گذشته‌ها بوده است، مانند شرح‌های گوناگونی که بر این کتاب‌ها تا سده13هـ نوشته شد.

یعنی از زمان یورش مغولان؟ 
نه به دوران مغول‌ها نمی‌رسد. یورش مغولان پیرامون سال 612ق/1215م رخ داد یعنی حدود 100 سال بعد ولی در کل برداشت شخصی من است و شاید هم به جهت تنبلی من بوده که بیشتر نیفزودم و یا... که کتاب را در اینجا بستم، ولی به هر حال با برآوردهای من، اندیشمندان و پژوهشگران تاریخ دانش پزشکی هم تا اندازه‌ای و نه به این صراحت بازگوکننده این مساله هستند هر چند درست است که ابن‌نفیس قرشی (د: 686ق/1278م) ابن نفیس کتاب شرح تشریح القانون را که تفسیری بر آناتومی کتاب قانون فی الطب ابن‌سینا را در 20 جلد نوشت و در تفسیرش، برای نخستین بار مفهوم روشنی را از گردش خون به نمایش گذاشت که خیلی پیش از آنکه ویلیام هاروی، در سال 1659م آن را بازگو کند؛ ولی با این همه گمانه‌زنی خود را در این زمینه درست می‌دانم.

محتوایش شامل چند کتاب بوده است؟ 
تقریبا حدود 15 عنوان کتاب است که از این 15 عنوان کتاب مثلا کتاب قانون رومیشه نام برد با 10 کتاب، کتاب ذخیره با حدود 10 کتاب، کتاب الحاوی حدود 25 کتاب، معالجات بقراطی دو کتاب و کامل الصناعه دو کتاب‌اند و جزآن.
برخی از این کتاب‌ها خطی بوده مانند معالجات بقراطی، 5و یا 5 تا از ده کتاب ذخیره چاپ شده و پنج تای دیگر خطی بود، به ویژه بخش‌های دندان‌پزشکی خطی بودند. است که من آن را از روی فکسمیله/چاپ عکسی شادروان محمدتقی دانش‌پژوه و زند?اد ایرج افشار دنبال کردم و باید بگویم که دانش دندان‌پزشکی به صورت مجزا، کتاب کمتر از انگشتان یک دست داشته است.

حتا یک مقاله؟
واکاوی‌های من در تاریخ پزشکی و بیوگرافی دانشمندان و پزشکان ایرانی و غیر ایرانی، تنها به چند مورد برخورد کردم که:

1- کتاب فی نبات اله نوشته بقراط است ه درباره رویش دندان. ابن‌ابی‌اَصَیبعه (1/32) آن‌ را یاد کرده است (تاریخ نگارش‌ها، 81)؛

2- کتاب إلی... فیما یعرض للثه و اله، درباره دردهای دندان و لثه نوشته فیلاگریوس است (تاریخ نگارش‌ها، 225)؛

3- کتاب فی السواک و السنونات بوزکریا یوحنا فرزند ماسویه است که از خانواده‌ای از پزشکان سریانی‌زبان گندی‌شاپور، به احتمال بسیار در حدود 160ه‍/776م در گندی‌شاپور‌زاده شد و در بغداد 243ه‍/857م درگذشت (تاریخ نگارش‌ها، 310).

4- قول فی حفظ اله و استصلاح‌ها نوشته حنین فرزند ‌اسحاق است که نسخه آن در کتابخانه ظاهریه 4516 (نک‍: مجله معهد المخطوطات العربیه، 5/294)؛ حلب، سباط (نک‍: سباط، فهرس، 1/43، ش311). دست‌نویسی دیگر از آن در کتاب الفصول المهمه فی طب الاُمه ابن‌سرابیون، آکسفورد، بادلیان Marsh.، Hunt. 461 (گ63 ر-52 پ)، «دست‌نویسی دیگر از کتاب حنین فرزند ‌اسحاق درباره دندان‌پزشکی»، در: Annali (ناپل)، 36/1976م/243-236؛ نیز نک‍: سلانتانو، «رساله کوچک حنین فرزند ‌اسحاق دربارههپیش‌گیری از بیماری‌ها و درمان دندان»، در: Arabica، 21/1974م/251-245. چاپ: به کوشش نجات (زکریاء یوسف و زکریاء یوسف، بغداد، 1973م (تاریخ نگارش‌ها، 337).

5- رساله فی الضَّرَس نوشته قُسطا فرزند ‌لوقا (سده 3هـ) درباره کندشدن دندان است. نسخه‌ای از آن در کتابخانه ایاصوفیه 3724 (گ123ر-111پ، 721ق، که برای بطریق البطارقه تألیف شده، و در 20 فصل است (تاریخ نگارش‌ها، 367).
و یا بخش‌هایی از کهن‌ترین نسخه‌های پزشکی پارسی‌نویس شده به نام هدایه المتعلمین بوبکر اخوینی که گفته می‌شود پیرامون سال 370ق/980م درگذشته است و این کتاب به زبان پارسی سده چهارم بوده که من را به زبان پارسی روز درآوردم.

منابع را چگونه به دست می‌آوردید؟ آیا هر کتاب فصلی ویژ? دندان‌پزشکی داشت؟ 
فصلی نبوده، باید کتاب را از اول تا آخر بخوانی چون معمولا بخش آناتومی اول کتاب است و باید این بخش رو در بیاری پس از آن درباره داروهای تکی درمانی و پاییدن تندرستی فضای دهان را در میان همه داروهای درمان بیماری‌های گوناگون، نگاه کنی و یا به بخش پیرایش آرایش رفته و مطالبی مانند بوی بد دهان و شیوه مسواک‌زدن و چگونگی خوردن و آشامیدن را در بیاوری و یا به بخش بیماری‌های سر تا پا رفته و بیماری‌های ویژه بافت‌های نرم و سخت دهان را یافته و جداسازی می‌نمودم و گاهی آخرین بخش کتاب قرابادین بوده که دربرگیرنده داروهای ترکیبی درمان همه بیماری‌هاست که باید بخش درمان دندان و بافت‌های نرم دهان را از جداسازی کرد: بنابراین بخش دندان‌پزشکی در یک یا دو گوشه کتاب نیست؛ بلکه باید سرتاسر کتاب را از ب بسمله تا پایان کتاب را خواند و گزینش کرد، چون کتاب‌ها نه فهرست رسا و نه هیچ گونه نمایه‌ای دارند. از این رو هر برگه‌ای را که بخوانی در جا یا ترجمه خواهی کرد و یا اگر متن به پارسی آن روزگار است، به پارسی روز درآوری و برای اصطلاحات پزشکی آن معادل روز بیابی و گاهی لاتین و انگلیسی آن را در پانوشت بیاوری.

 کتاب را چگونه فصل بندی کردید؟ 
ترتیب قرارگرفتن کتاب‌ها برمبنای تاریخ زیستی نویسنده انجام گرفت. نخستین آن، کتاب فردوس الحکمه از علی فرزند ربن تبری (د: 249ق) و دومی مقاله فی حفظ الاسنان و استصلاح‌ها از حنین فرزند اسحاق (د: 264ق) که تنها کتاب جدانویسی شده در دانش دندان‌پزشکی بود؛ سومی کتاب حاوی فی الطب جلد سوم نوشته رازی (د: 313ق) بود؛ کتاب‌های چهارم و پنجم و ششم و هفتم حاوی فی الطب جلد بیست؛ و بیست و یک؛ و منصوری فی الطب؛ و تقاسیم العلل / تقسیم و التشجیر رازی بودند؛ هشتمی کتاب هدایه المتعلمین بوبکر ربیع فرزند احمد اخوینی بخاری (د: 373ق/983م) که به زبان دری سده 4هـ بود؛ نهمی کتاب معالجات بقراطیه نوشته بوحسن احمد فرزند محمد تبری (ز: 359ق/970م) است که در دو جلد و خطی بود؛ دهمی کتاب کامل الصناعه الطبیه / طب الملکی علی اهوازی زرتشتی فرزند عباس (ز: 378ق/988م) چاپ سنگی بود؛ یازدهمی کتاب مفتاح الطب و منهاج الطلاب ابن‌هندو بوفرج علی فرزند حسین فرزند هندو (د: 420ق/1029م)؛ دوازدهمی کتاب قانون فی الطب ابن‌سینا (د: 428ق) دربرگیرنده ده کتاب یا گفتار است؛ سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم کتاب‌های یادگار؛ و اغراض الطبیه و المباحث العلاییه؛ و ذخیره خوارزمشاهی هر سه به زبان پارسی سده 6هـ و نوشته اسماعیل جرجانی (د: 531ق) است که نیمی از ذخیره خطی بود؛ البته در آغاز هر بخش بیوگرافی کوتاه از اندیشمند ایرانی نویسنده کتاب با برداشت از کتاب‌های تاریخ پزشکی متقدمان مانند کتاب فوز العلوم / فهرست ابن‌ندیم و یا تاریخ الحکماء جمال‌الدین قفطی و عیون‌الانباء فی طبقات الاطباء ابن‌ابی‌اصیبعه آورده‌ام

شما به عنوان یک دندان‌پزشک که در ترجمه متون پزشکی نیز کار می‌کنید براتون مشکلی را به وجود نمی‌آورد؟ 
ببینید، بزرگانی هستند که رشتهتحصیلی ایشان چیزی دیگر بود، ولی به جهت دلبستگی به ادبیات و یا روزنامه‌نگاری و یا پژوهش در کتاب‌های خطی، رشته دانشگاهی خود را کنار گذاشتند و یا بخش عمده کار روزانه خود را برای دلبستگی خویش گذاشتند، نمونه آن‌ها را در دندان‌پزشکان می‌توان از دکتر محمود عنایت روزنامه‌نگار و دکتر محمد درهمی کار در موسسه دهخدا و دکتر حبیب‌الله پیمان فعال سیاسی مذهبی و دکتر حسین برقعی پژوهشگر تاریخ پزشکی و جر ایشان نام برد که همه زندگی و یا بخشی بزرگ از آن را در کار فرهنگی جز دندان‌پزشکی گذرانده و می‌گذرانند، ولی من این کار را با گستردگی بسیار و در مدت 12-15 سال، پنجاه‌پنجاه انجام داده‌ام و هنوز هم در حال انجام‌دادنش هستم.
کاری بس دشوار و زمان‌بر است که باید در کنار کار دندان‌پزشکی سنگین، آن را نیز دنبال کنم، ولی چون شیوه‌های نگارش متون پزشکی کهن نزدیک به هم است. از این رو دو سه جلد نخست، کاری توان‌فرسا بود و به تدریج و با آشنایی با اصطلاحات و شیوه نگارش هر نویسنده و خواندن رونویسی هر رونویس‌کننده [کتاب خطی و یا چاپ سنگی]، کتاب‌های دیگر آرام‌آرام، ترجمه‌ای ساده‌تر می‌داشتند. من چهار کتاب نخستم را می‌نوشتم سپس برای تایپ به تایپیست می‌دادم و در گام بعد متن ترجمه تایپ شده را بازخوانی کرده و به تصحیح آن می‌پرداختم و در کنار آن پانوشت‌های مورد نیاز را از کتاب‌های دیگر برداشته، خودم تایپ می‌کردم. چهار یا پنج کتاب دیگرم را خودم مستقیما می‌خواندم و ترجمه و تصحیح و پانویسی می‌کردم، ولی پس از چندی، به جهت شناخت بیشتر متن‌ها، گمان داشتم که باید شتاب بیشتری در ترجمه بدهم و از فرصت‌های به دست‌آمده در ماشین و مترو و بانک و دیگر ادارات دولتی و خصوصی در زمان‌های انتظار در فرودگاه و یا در سفر‌ها و حتا در هنگام شرکت در برخی از کنگره‌ها، از وقت خود بیشتر بهره ببرم و به ترجمه بپردازم. از این رو دوباره به یادداشت‌نویسی روی آوردم.
هم‌چنین از سال86-85 به تدریج پذیرش بیمار‌هایم را کمتر کردم، چون که دیگر نه زورم می‌رسید و این دلبستگی من به تاریخ پزشکی صدچندان شده بود. زمان‌های میان بیمار‌هایم و چنانچه نمی‌آمدند و دو ساعتی میان نیمروز که پذیرش بیمار نداشتم و بیشترین زمان کاریم در شب‌ها پس از شام بود که تازه کارم آغاز می‌شد و نیز روزهای تعطیل رسمی کشور بود. از این رو روابطم با دوستان و آشنایان به تدریج کاسته شد و زمان آن نیز برای کار پژوهشی هزینه گشت.

پس عمدتا شب‌ها کار می‌کردید؟ 
 بله، دقیقا تا ساعت 2و 3 بامداد بیدار بودم به ویژه زمان‌هایی که باید کاری را تحویل می‌دادم و یا نمایه و ایندکس‌سازی داشتم؛ البته هر سن بالا می‌رود، این بی‌خوابی کشیدن‌ها نیز کاسته می‌شود که اکنون نیز در حال کاهش است.
مزیت کتاب‌های من که به تدریج پیدا کرد، نمایه‌های آن است، نمونه کتاب‌های ششم به بعد دربرگیرنده ده نمایه شد، مانند: نمایه کسان؛ کتاب‌ها؛ جا‌ها جزو نمایه‌هایی هستند که در بیشتر کتاب‌ها وجود دارند، ولی من افزون بر آن به جهت ویژگی موضوعی کتاب‌های پزشکی کهن، نمایه داروهای ترکیبی سرشته یا دهانشویه و مرهم و جزآن؛ داروهای تکی (شنبلیله و تلخون و...)؛ نمایه بیماری‌ها؛ و جانوران؛ خوراکی‌ها؛ اندازه‌ها و وزن‌ها؛ و نمایه گروه‌ها و پیشه‌ها و در پایان کتاب‌نامه است.

دربار? کتاب‌های دیگرتان بگویید؟ 
6- کتاب ششم حاوی فی الطب، جلد چهارم، نوشت? رازی است که درباره بیماری‌های شش، بیماری‌های تنفسی و بیماری‌هایی همانند ذات‌الجنب و ذات‌الریه و ذات‌الکبد و آسم و نفس‌تنگی و هرگونه ناهنجاری تنفسی و خون‌برآمدن دهانی و آب‌ریزش بینی برآمدن چرکابه از شش و سینه و بیماری سل و هرگونه آماس شش و نای است. کتاب در 340 برگه به سال 1389 با همیاری مرکز تحقیقات طب سنتی و مفردات پزشکی دانشگاه شهید بهشتی پخش شد.
7- کتاب هفتم حاوی فی الطب جلد پنجم نوشته رازی است که درباره بیماری‌های مری و معده است. رازی درباره انگیزه تکیدگی و خشکی تن و گونه‌های سوء‌مزاج و لانه‌گزینی خلط‌های فزونی یافته در دیواره معده و تنگی مری و خون‌بالاآوردن و هرگونه آماس معده و سرازیرشدن آب‌دهان و کورشدن اشت‌ها و اشتهای دروغین و گرسنگی و تشنگی و درددل و انگیزه‌های بدگواریدن خوراک و گوارش درست و نادرست و زخم مری و معده و آوای قاروقور و سکسکه و انگیزه‌های بادسازی و گونه‌های شکمروش سخن گفته است. کتاب در 304 برگه به سال 1390 با کمک مرکز تحقیقات طب سنتی و مفردات پزشکی دانشگاه شهید بهشتی پخش شد.
8- کتاب هشتم جستاری در تاریخ و فلسفه پزشکی اسلامی و جایگاه دانش پزشکی و گروه‌بندی آن در کتاب‌های چند دانشی [دایره‌المعارف] اسلامی بود که در مقدمه آن سیر تاریخی دایره‌المعارف‌نویسی را برداشتی از ذریعه جلد هشتم از پیش از اسلام در سراسر جهان گردآوری کردم سپس به بررسی نزدیک به پنجاه کتاب دایره‌المعارفی، مانند: حاوی فی الطب رازی (د: 313ق)؛ و احصاء العلوم فارابی (د: 339ق/950م)؛ و جوامع العلوم شعیا فرزند فریغون (ز: 344ق/955م)؛ مقابسات بوحیان توحیدی (د: 400ق/1010م)؛ کتاب شفا ابن‌سینا (د: 428ق)؛ کیمیای سعادت غزالی (450-505ق/1058-1111م)؛ جامع العلوم امام فخر رازی (545-606ق/1150-1209م)؛ دره التاج قطب‌الدین شیرازی (634-710ق/1237-1310م)؛ و مفتاح العلوم سکاکی (د: 626ق/1229م): و نفایس الفنون آملی (د: 753ق/1352م)؛ تعریفات سید شریف جرجانی (740-816ق/1243-1413م)؛ مفتاح السعاده طاش‌زاده کبری (910-968ق/1505-1561م)؛ کشف الظنون حاجی خلیفه چلبی (1017-1067ق/1608-1657م)؛ جنات الخلود امامی مدرس (ز: 1128ق/1716م)؛ کشاف اصطلاحات الفنون محمدعلی تهانوی (1158ق/1745م)؛ مطلع الانوار واجدعلی خان صاحب هندی (ز: 1262ق/1846م)؛ تقسیم العلم ابوعبدالله زنجانی (ز: 1313ق/1895م) است که با مقدمه‌ای از دکتر فرید قاسملو و با همیاری مرکز تحقیقات طب سنتی و مفردات پزشکی دانشگاه شهید بهشتی در 200 برگه، به سال 1389 چاپ رسید. این کتاب کوچک در اصل مقاله‌ای بوده که می‌بایست در 30 برگهه گردآوری می‌شد، اما ناچار به گسترشش شدم و اسم مقاله در اصل جایگاه دانش پزشکی در رده بندی علوم اسلامی در کتابهای چند دانشی یا دایره المعارف بود. من کتاب‌های زیادی را دیدم فکر کنم بیش از 200 کتاب را نگاه کردم و این سبب شد این مقاله تبدیل به کتاب شود.

 بعد از این کتاب چطور؟ 
9- کتاب نهم پژوهش کتابی خطی از سده ششم هجرت است با نام حفظ البدن امام فخر رازی (545-606ق/1150-1209م) است. که درباره چگونگی پاییدن تندرستی تن است. باید بگویم: آقای دکتر حسین رضوی برقعی یکی از همکاران دندان‌پزشک ماست که او هم بر روی این کتاب جداگانه کار کرد و با سه ماه فاصله زمانی این دو پخش شدند. ایشان در قم زندگی می‌کند، البته شنیدم که از اول کار دندان‌پزشکی دنبال نکرد و تنها به کارهای فرهنگی و پژوهش در تاریخ پزشکی پرداخت. من فعالیت ایشان را بیشتر در این زمینه دیدم. تقریبا می‌توان گفت از دهه 70 در این کار بوده است، دستکم از دهه 70 از ایشان اطلاعات بیرون آمده است. با اینکه از لحاظ سنی از من کوچک‌ترند نسبت به من بسیار ورزیده‌تر، پیشکسوت و توانمند‌تر هستند، چون هم با سابقه‌تر و هم حرفه‌ای‌ترند.

ادامه دارد 

منبع :

http://www.dandane.ir 

سایت دکتر رحمت سخنی آذربایجان - اورمیه



ارسال سوالات و نظرات ()
ارسال کننده متن فوق: » دکتر رحمت سخنی ( یکشنبه 96/11/8 :: ساعت 8:48 عصر )
»» خاطرات استاددندانپزشکی ونویسنده شهیردکترمحمدابراهیم ذاکر Medica

zaker2

خاطرات استاددندانپزشکی ونویسنده شهیردکترمحمدابراهیم ذاکر

Medical history  

انتخاب : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه

 dr.rahmat.sokhani@gmail.com

دکتر سیامک شایان در مصاحبه با دکترمحمد ابراهیم ذ اکراستاد دندانپزشکی ونویسنده شهیرتاریخ در باره این استاد مینویسد :

نام دکتر محمد ابراهیم ذاکر را احتمالا در جلد کتاب سیری بر سه قرن تاریخ دندان‌پزشکی ایران دیده باشید. کتابی که در سال 89 و به مناسبت پنجاهمین کنگره انجمن دندان‌پزشکی ایران منتشر شد اما خبر انتشارش در میان هیاهوی بزرگداشت نیم قرن برگزاری همایش‌های دندان‌پزشکی گم شد. تمام عمر را به مطالعه میان کتاب‌های تاریخ علم گذرانده و هیچ اصراری بر نام و شهرت ندارد. اعتراف می کند به دندان‌پزشکی تنها به عنوان ممر درامد زندگی نگاه می‌کند و اگر دغدغه معاش خانواده را نداشت، تمام وقتش را بر سر تحقیق و ترجمه صرف می‌کرد و دیگر پایش را در مطب دندان‌پزشکی نمی گذاشت.
از رندی برخی دوستان آزرده است که پرداخت مبلغ قرارداد کتابش راسال‌هاست به فراموشی سپرده‌اند، هرچند حق‌الزحمه سال‌هایی که برای تالیف یک کتاب صرف کرده به اندازه درامد یک هفته کار در مطب دندان‌پزشکی نمی‌شود.
وقتی شرح زندگی و خدمات او را می‌شنوم با خود می اندیشم کاش تمام این سال‌ها، در لیست بلند بالایی از مدیران انجمن و روسای دانشکده که به عنوان پیشکسوت و فخر جامعه دندان‌پزشکی در مراسم روز دندان‌پزشک، تقدیر می‌شوند، یک صندلی هم برای کسانی چون او، که در غربت خودخواسته خویش، مشغول تحقیق و مطالعه‌اند، خالی می‌گذاشتند. یاد شعری افتادم از اشعار شاملو که می‌گفت: از دستهای گرم تو/ کودکان توامان آغوش خویش/ سخنها می توانم گفت/ غم نان اگر بگذارد...
(این گفتگو در آذرماه سال 90 با همراهی دکتر آیرج کی‌پور، در مطب دکتر محمد ابراهیم ذاکر انجام شده و در دی ماه 92 ویرایش و تصیح شده است)
 تیتر این گفتگو عنوان اولین جلد از خاطرات گابریل گارسیا مارکز، نویسنده شهیر امریکای جنوبی و خالق رمان جاودانه صد سال تنهایی است.

جناب دکتر! بد نیست که گفتگو را با شنیدن داستان زندگی‌تان از زمان تولد آغاز کنید. 
من فرزند شادروان شیخ حسین تهرانی زمردی ذاکر و شادروان سرکار خانم فاطمه منزوی، دخت شادروان آیت‌الله شیخ آقابزرگ تهرانی منزوی با آوازه صاحب الذریعه، هستم که در غروب پنج‌شنبه پانزدهم آذرماه 1335خ و سوم جمادی دوم 1376ق برابر با ششم دسامبر 1956م در شهر نجف-عراق، خیابان یکم کوی جدیده‌زاده شدم.
دوران زندگی جالب و متفاوتی با نسل تازه و نیز هم سن و سالانم داشتم چون در چهار، پنج سالگی من را پیش یک ملا‍‍‍ی خانم فرستادند که زنی شوشتری بود و نزد او به آموختن ابجد و پس از قرآن جزو سی‌ام و بیست و نهم پرداختم؛ البته به گونه خواندن بود، نه نوشتاری، ولی پس از یک سال چون آموزشگاه بیشتر دخترانه بود و من به سن تمیز رسیده بودم، از آنجا اخراج شدم و یک سال به مکتب شیخ نیشابوری در کوی عماره رفتم و به آموزش ادبیات عرب، مانند امثله [جامع المقدمات] و خط و قرآن و بوستان و گلستان پرداختم، بایسته است بگویم هم‌کلاسی این دورانم [ملا، شیخ، دبستان و بخشی از دبیرستان] مهندس محسن روشندل از جانبازان قطع نخاعی است که هنوز هم به او ارادتی ویژه دارم و با هم رفت و آمد داریم. سپس به مدرسه ایرانیان به نام دبستان و دبیرستان علوی رفتم تا کلاس هشتم را در این مدرسه درس خواندم، البته در کنارش امتحان درس‌های مدارس عربی را هم می‌دادم البته تا کلاس شش دبستان خواندن درس‌های مدارس عربی اجباری بود و از ششم به بعد اختیاری که با وجود اختیاری بودن آن من خودم مستقل عربی را ادامه دادم
همواره پایان کلاس ششم دبستان، هم‌زمان با جداشدن بسیاری از هم‌کلاسی‌هایم بود که بیشتر روحانی شدند و پدر من نیز می‌خواست که من هم آخوند بشوم که من تا کلاس هشتم مقاومت کردم، کلاس نهم، مدرسه روکنار گذاشتم و به طرف درس‌های حوزوی رفتم البته کلاس نهم را نیز به گونه نظام متفرقه، به اتمام رساندم تا اینکه تابستان سال 1972 به لبنان و سوریه رفتم و نزدیک به چهار ماه در آنجا ماندم، داییم شادروان دکتر علی‌نقی منزوی، یادش به خیر، به من گفت که مرد مومن، آخوندی که دیپلم نداشته باشد به دردی نخواهد خورد و باور داشت، من باید دبیرستان را با نشستن سر کلاس [نه درس متفرقه] به پایان برسانم و من را راضی کرد که به دبیرستان بروم و آن را ادامه بدهم، من در بازگشت به عراق و دوباره مشغول مدرسه و درس شدم کلاس یازدهم را در نجف گذراندم و کلاس دوازدهم در بغداد به دبیرستان شرافت رفتم، چون در نجف، کلاس دوازدهم را نداشت. در پایان تحصیلاتم دیپلم از دبیرستان شرافت در بغداد و در کنارش دیپلم عربی را در کاظمین گرفتم هم‌زمان هم درس‌های حوزه علمیه را می‌خواندم تا پدرم را از خودم راضی نگاه دارم. سال 1975 به ایران آمدم و به سال 1355شمسی به فراگیری دانش دندان‌پزشکی در دانشگاه تهران پرداختم.

 چه شد که تغییر مسیر دادید؟ 
من همیشه فکر می‌کنم که در کشورهای جهان سوم خواندن علوم انسانی یعنی پیروی کردن مستقیم از آرمان‌ها و دیدگاه‌های هر دولت و اگر پیروی نکنیم از نان‌خوردن می‌افتیم. در این ره گذر، خانواده ما هم به جهت مخالفت با شاه، خانواده‌ای ناآرام بود، و همواره درگیر یک سری مشکلات؛ بنابراین فکر می‌کردیم، باید همیشه استقلال اقتصادی و بر پای خود ایستادن را در جایی جز علوم انسانی جستجو کنیم، از این رو دندان‌پزشکی را برگزیدم و در کنارش همانند پدر بزرگ و دایی‌هایم به کار در رشته علوم انسانی پرداختم.
پدر بزرگم، شادروان آیت‌الله حاج شیخ آقابزرگ تهرانی (1255 - 1348شمسی / 1876 - 1970م) پژوهشگری کتاب‌شناس بود. گمان دارم بر‌ترین و گسترده‌ترین دایره‌المعارف را با نام ذریعه الی تصانیف الشیعه در زمینه کتاب‌شناسی نوشته‌های شیعه‌آیینان را که بیشتر ایشان پارسی زبان و ایرانی‌اند، در بیست و نه جلد نوشت که شاید کشف الظنون، حاجی خلیفه چلبی ترک‌تبار (د: 1067ق / 1657م) هم‌پای آن باشد. هم‌چنین، کتاب طبقات اعلام الشیعه را در زمینه رجال‌ بررسی زندگی‌نامه علمی اندیشمندان شیعه که بیشتر ایشان ایرانی بودند از سده چهارم تا چهاردهم هجرت در بیست و دو جلد گردآوری کرد که در راستای زنده‌کردن فرهنگ و تمدن ایران و اسلام بود و از سوی دیگر دایی‌هایم شادروان دکتر علی‌نقی منزوی و استاد احمد منزوی در این زمینه‌ خدماتی ارزنده ارائه کرده بودند و دست مرا نیز گرفتند و به دنبال خود کشیدند؛ بنابراین من هم دل بسته این راه شدم.
نخستین کارم، کار بر روی کتاب هشت جلدی جغرافیای رزم‌آرا در سال 1351 تا 1353 بود که در گردآوری بخش ترکان و ترک زبانهای سراسر ایران در روستا‌ها و بخش‌ها و شهر‌ها همکاری کردم و کار من تنها پادویی و رونویسی‌کردن‌ متن و سورت‌کردن و گاهی غلط‌گیری فرم حروف‌چینی شده چاپخانه بود. پس از آمدنم به تهران هم‌زمان با دانش‌اندوزی در دانشکده دندانپزشکی - دانشگاه تهران، دایی‌ام از من خواست اعلام کتاب ذریعه را در ‌آوردم و مرتب کردم و نیز به رونویسی کتاب طبقات اعلام الشیعه از روی خطی و آماده‌سازی آن برای ویرایش دایی‌ام که جلدهای قرن نهم تا دوازدهم بود. کار من از سیاهه در می‌آوردن کتاب خطی با بازنویسی آن بر روی کاغذی کوچک (یک‌چهارم A4) و فیش‌بندی و سورت‌کردن آن‌ها برپایه الف‌ب می‌شد و تصحیح کتاب به دست دایی‌ام انجام می‌گرفت و پس از آن آماده برای حروف‌چینی و کارهای لازم چاپ می‌شد و پس از حروف‌چینی هر سده [جلد]، به گردآوری نمایاهای پایانی کتاب اقدام می‌کردم و نیز گاهی کمک به غلط‌گیری‌های چند باره می‌نمودم.
بیشتر کارم در ذریعه رونویسی نام اعلام [به عنوان مولف / مترجم / مهدی الیه / مهدی / کاتب / مالک و یا هر نام متفرقه و علامت خاص هر کدام] از جلدهای چهاردهم تا 25 حرف «ش / شرح قصیده» تا «ی / یونسیه» و پس از آن جلد 26 [مستدرک]، به جز جلد هفدهم آن بود سپس به مرتب کردن همه جلد‌های 29‌گانه آن برپایه الف‌ب و نیز تاریخ‌دار نمودن هر نام [سال زایش / مرگ و یا تاریخ تالیف / ترجمه / رونویسی و یا تقریب سده‌ای زیستی فرد] بود که پس از سال‌ها در سه جلد با نام اعلام ذریعه الی تصانیف الشیعه در سال 1377شمسی به چاپ رسید. مجموعه این فعالیت‌ها 1355 تا 1366 بود که با اخراجم از دانشکده از خرداد 1359 تا مهر 1366 شتاب بیشتری پیدا کرد، زمینه‌ای شد تا بر روی ذریعه و طبقات و مجموعه سه جلدی اعلام و کمک به چاپ جلد سوم نامه‌های عین القضات و سیمرغ گردآوری و تالیف دایی‌ام بیشتر کار کنم. هر چند هفت سال از روال زندگی عادیم، همانند دیگران، به ویژه اخراج‌کنندگانم، عقب افتادم، ولی به جایش خشنود بودم که میراث نوشتاری نیاکانم را پاس می‌دارم.

توی بازار چی کار می‌کردید؟ 
من از سال 1361 - 1366 پس از نومیدی از ثبت نام دوباره در دانشگاه به عنوان فروشنده و کارگر در مغازه آلومینیوم فروشی پسر عمویم جعفر زمردی‌نیا مشغول به کار شدم که بتوانم از این راه زندگی روزمره‌ام را بگذرانم. سال 60 در ارتباط با خانه دایی‌ام حدود چهار و پنج ماه به زندان افتادم؛ البته او را به خاطر مسائل ایدیولوژیک گرفته بودند، در نتیجه با من نیز زیاد کار نداشتند، تنها به جهت شلوغی‌های آن روزگار، به این اندازه زندان‌شدنم به درازا کشیده شد، چون از من چیزی نداشتند، من در خانه دایی‌ام به جهت کارکردن بر روی فرهنگ و تمدن ایران‌زمین و جهان تشیع، زندگی می‌کردم و در ضمن اتاق کوی دانشگاهم را نیز داشتم. از این رو چون پرونده‌ام سنگین نبود، اجازه دادن، زود‌تر از دیگران وارد دانشکده بشوم و تحصیلات دندان‌پزشکی را به پایان برسانم. مهرماه سال 1366 دوباره ثبت نام کردم و این بار با ورودی‌های 1363 در خرداد 1369 از پایان‌نامه‌ام دفاع کرده و فارغ‌التحصیل شدم.
انجام کارهای فرهنگی‌ام در دو دوره زمانی بوده است، آنچه پیش از سال 1366 و یا پس از سال 1378 رخ داده است. نخستین کارهای فرهنگیم، پیرامون 1350 یا 1351 به گونه تفریحی و کسب درآمد با غلط‌گیری گزیده‌هایی از کتاب جغرافیا درباره ترک‌زبانان ایران آغاز کردم، چون پس از کلاس ششم دبستان دیگر پدرم اجازه نمی‌داد که به مدرسه بروم، مگر آنکه خود، تنها هزینه تحصیلم را بدهم و یا خواست او را در آخوندشدن بپذیرم.
خوشبختانه زمان ما مدرسه، کت و شلوار و قلم و دفتر وکتاب را یک بار همون روز نخست مدرسه می‌دادند و گاهی شش ماه بعد نیز این کار تکرار می‌کردند؛ بنابراین هزینه زیادی برای تحصیل نداشتیم. با این حال پدرم پول تو جیبی هم به من نمی‌داد؛ البته پدرهای دیگران نیز تقریبا به همین گونه بودند و خب من هم نوجوان بودم و خرج کمی برای تفریح داشتم. در این دوره، باید نوجوانان، جوان بشوند تازه بتوانند، به قهوه‌خانه و گردش‌های مجردی بروند، ولی در زمان ما از هشت و نه سالگی، خانواده این توانمندی رو به ما می‌داد تا بی‌خانواده دست به چنین تفریح‌هایی بزنیم. کارهای فرهنگی و تحصیل جنبی درس‌های حوزی و کار درآمدزایی در کارگاه‌های پلاستیک‌سازی و دگمه‌زنی و درس مدرسه ایرانی و عربی خواندن تا سال 1354 - 1355 ادامه یافت سپس در تهران در کار فراگیری دندان‌پزشکی، در کنار دایی‌هایم بر روی کتاب‌های خطی و چاپی پدربزرگم کار کردم.
کتاب‌های خطی‌ را برای ویرایش دایی‌ها و آماده‌سازی برای چاپ رونویسی می‌کردم و به گردآوری نمایه‌های هر کدام روی می‌آوردم تا اینکه فارغ‌التحصیل شدم از آن هنگام تا 1378 تنها و تنها دندانپزشکی و مطالعه جنبی در این رشته کار دیگری همانند تصحیح و یا کارهای تالیفی انجام نمی‌دادم.
پس از فارغ‌التحصیل شدن، بیست و هفت ماه به سربازی رفتم. چهار هفته دوره آموزشی در دانشگاه پلیس به عنوان افسر شهربانی گذراندم سپس از آغاز مرداد 1369 تا نیمه شهریور در بیمارستان بهار مشغول کار شدم پس از آن به رشت رفتم تا بتوان امتیاز لازم جهت مطب زدن، تهران را به دست آورم. سربازیم مهر 1371 به پایان رسید سپس بی‌درنگ برای اجرای برنامه طرح و خارج از مرکز وزارت بهداشت به سوی خوزستان رفتم. هفت ماه در سوسنگرد هفتاد کیلومتری اهواز و چهار ماه در بستان صد و سی و پنج کیلومتری و چهارده ماه در هویزه نود کیلومتری و نه ماه در حمیدیه سی و پنج کیلومتری اهواز ماندم و پس از به دست آوردن امتیاز لازم برای کار در تهران در سیزده تیرماه 1374 بی‌درنگ، خود را به تهران رساندم.
کار شبانه‌روزی دندان‌پزشکی‌ام تا سال 1384 ادامه یافت سپس به تدریج کاسته شد. من از سال 1378 به پژوهش در زمینه تاریخ پزشکی و گردآوری داده‌ها پرداختم، ولی از سال 80 به نوشتن و برگردان متون پزشکی کهن ایران‌زمین روی آوردم. از این رو بر آن شدم تا در زمینه تاریخ علم، به ویژه درباره تاریخ پزشکی - دندان‌پزشکی و زنده کردن میراث نوشتاری ایران و اسلام به گونه کتاب و مقاله و سخنرانی گام‌هایی را بردارم.

انگیزه شما از این کار چی بود؟ 
همواره در پیرامونم بزرگانی از حوزه‌های گوناگون علمی بودند که با دل و جان در این راه کار می‌کردند و با گوشه‌نشینی و در تنهایی به پژوهش و خواندن و نوشتن می‌پرداختند و همیشه آنان، الگوی من بودند. از این رو وابستگی و دلبستگی‌ام به ایشان و علوم انسانی همیشه در همه دوره‌های سنی و زندگانی‌ام، به گونه کم و زیاد آشکار می‌شد. بهر رو نخستین کارم گردآوری و برگردان بیوگرافی کتاب‌شناس بزرگ شادروان حاج سید عبدالعزیز طباطبایی از شاگردان بزرگ پدر بزرگم در سال 81-1382 بود که در مجله کلیات ماه وزارت ارشاد به چاپ رسید. که استارتی در این زمینه بود. هم‌زمان با این کار، آقای دکتر شمس شریعت تربقان استادم در پاتولوژی و ریاست موزهتاریخ علوم پزشکی ایران با دو تن از شاگردانش دکتر علی پارساپور و دکتر حسین احمدی‌نسب به دیدن دایی‌ام آمدند و از او خواستند که مرا تشویق به همکاری با موزه تاریخ پزشکی کند که من با دل و جان پذیرای خدمتگزاری آموزگارم را شدم. ایشان پشنهاد ترجمه برخی از مقاله‌های اندیشمندان عرب هم‌روزگارمان را داشتند که من به جهت دیدگاه و جهان‌بینی شونیستی این نویسندگان عرب‌تبار خوشم نیامد. از این رو خواستم، میراث نوشتاری پزشکی کهن خودمان را زبان مادری نویسندگانشان پس ده‌ها سده بازگردانم. من همیشه گفته‌ام و خواهم گفت: موزه تاریخ علوم پزشکی ایران و دکتر شریعت سازنده من و مجال‌دهنده من، برای کار در تاریخ پزشکی بود.

ادامه دارد 

منبع :

http://www.dandane.ir 

سایت دکتر رحمت سخنی آذربایجان - اورمیه



ارسال سوالات و نظرات ()
ارسال کننده متن فوق: » دکتر رحمت سخنی ( یکشنبه 96/11/8 :: ساعت 8:18 عصر )
»» خاطرات دکتر محمدحشمتیان دندانپزشک امام خمینی (ره)Medical history

سایت دکتر رحمت سخنی آذربایجان - اورمیه

خاطرات دکترمحمدحشمتیان دندانپزشک امام خمینی (ره) 

Medical history 

انتخاب : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه

 dr.rahmat.sokhani@gmail.com

لیلا کوچک زاده خبرنگار روزنامه شهرآرا :

محمد حشمتیان دندان‌پزشک تجربی مشهدی، در روز ورود امام خمینی (ره) به ایران، پای تلویزیون خانه همسایه می‌نشیند. غرق صحبت‌های رهبر انقلاب است اما چیزی را می‌بیند که شاید فقط توجه یک دندان‌پزشک می‌تواند به آن جلب شود. امام در‌حال سخنرانی است اما دوسه‌باری دندان‌های مصنوعی ایشان جابه‌جا می‌شود.

ایشان دستشان را جلوی صورت می‌گیرند و دهانشان را جمع می‌کنند تا دندان به حالت قبل برگردد و دوباره سخنرانی خود را از سر می‌گیرند. دیدن همین صحنه‌ها برای دندان‌پزشک پیش‌کسوت امروز محله احمدآباد کافی است تا تصمیمش را بگیرد و برای ساختن دندان‌های امام راهی قم شود. با کسی هماهنگ نکرده و فقط شوری که در سر دارد، او را به انجام این کار رهنمون شده است. اما موفقیت در ساختن دندان برای رهبر انقلاب، نخستین موفقیت او نیست؛ چون سال‌ها قبل‌از انقلاب و در بحبوحه آن برای مبازران و روحانیون بسیاری دندان کشیده و ساخته است؛ از آیت‌ا... خامنه‌ای و فلسفی گرفته تا زنان مبارزی همچون خانم طه، لسانی و رضایی.

علاقه بزرگان شهر برای زندگی در پایین‌خیابان
25سال زندگی‌ در محله پایین‌خیابان در‌کنار دوستان و خویشاوندانی که بیشتر آن‌ها روحانی هستند، علاقه قلبی عمیقی به روحانیت در او ایجاد می‌کند؛ به‌طوری‌که از زمان شروع به کارش تا زمان انقلاب و همین حالا، بیشتر بیمارانش از این قشرند. می‌گوید: هفتادهشتاد سال پیش، مردم عقیده داشتند زندگی در پایین‌خیابان به‌نوعی پایین پای حضرت‌بودن محسوب می‌شود. از‌طرفی برای آن‌ها مهم بود که برای احترام از پایین پای حضرت به حرم مطهر مشرف شوند. این بود که تجار مشهدی و آقایان روحانی در این محله فراوان سکونت داشتند.

dandansaze emam1

دندان‌سازی از هفت‌سالگی
حشمتیان از هفت‌سالگی دندان‌سازی می‌آموزد، درحالی‌که شغل پدر را انتخاب نمی‌کند؛ «پدرم در سرای خرازی، فرش‌فروشی داشت؛ سرایی که حالا جزو حرم شده است. همه در این سرا فرش‌فروش بودند. اما من شغل پدر را انتخاب نکردم. از‌طرفی ما باید از‌‌ همان کودکی کمک‌خرج خانواده می‌شدیم و روی پای خودمان می‌ایستادیم. یادم است یک‌بار که با پدرم برای ساخت دندانش به دندان‌سازی رفته بودیم، از دیدن دندان‌ساز که آدم مرتبی بود و به کارش بسیار وارد، خیلی خوشم آمد؛ بنابراین وارد این کار شدم. برای آموزش‌دیدن، نزد حاج حسین‌آقا عظیم‌زاده رفتم که در‌کنار مسجد گوهرشاد مطب داشتند. مدتی هم پیش دندان‌سازی به نام رخشنده بودم.»

اعجوبه‌ای در مشهد
در زمان شاه مخلوع، شاید فقط چهار دندان‌پزشک تجربی در مشهد بود. طباهن، عظیم‌زاده، زبرجدیان، قاسم‌زاده. دوتا در فلکه و یکی در بست پایین‌خیابان و یکی هم در بالاخیابان. آن زمان بهترتیب رده دندان‌ساز، دندان‌پزشک تجربی و دکتر دندان‌پزشک بودند. در‌این‌میان، دندان‌ساز‌ها اجازه نداشتند وسایل پزشکی داشته باشند. دندان‌پزشکان تجربی علاوه‌بر ساختن و کشیدن، دندان هم پر می‌کردند و دکتر‌ها هم که دانشگاه رفته بودند و مجاز به تمام کار‌ها. دکترهای دندان‌پزشک هم چهارپنج‌نفر بیشتر نبودند. دکتر «سن‌دوزی» در خیابان ارگ رو‌به‌روی باغ ملی بود. صلواتی و شروین هم بودند اما دکتری به نام صلوتی (اگر نامش را درست بگویم) داماد دکتر شاهین‌فر بود. همسرش متخصص اطفال و خودش متخصص ریشه دندان بود و خیلی جالب کار می‌کرد. اصلا اعجوبه‌ای در مشهد بود و مانند ایشان نداشتیم. یادم است بیماری پیش او فرستاده بودم. سه‌دندانش را کشید، ریشه عفونی را قطع کرده و با معالجه دندان، دوباره آن‌ها را سر جایشان گذاشته بود. دندان‌های این بیمار تا چندسال پیش هم برایش کار می‌کرد و حالا هم بیمار خودم است. دکتر صلوتی بعد‌ها به آمریکا رفت و دیگر بازنگشت.

ماجرای من و امام
آقا گفتند همین دندان‌هایم خوب است
وقتی امام خمینی (ره)، 12بهمن1357 به ایران بازگشتند و برای سخنرانی به بهشت زهرا رفتند، رفتیم پای تلویزیون همسایه‌مان در خیابان آبکوه نشستیم. آن زمان منزلمان آنجا بود و خودمان هم تلویزیون نداشتیم. امام درحال سخنرانی بودند که دوسه‌باری دندان‌های مصنوعی بالایشان از جایش خارج شد و ایشان دهانشان را جمع کردند تا دندان به حالت قبل برگردد. از دیدن این صحنه خیلی ناراحت شدم و با خودم گفتم دندان‌های امام یک ملت، نباید این‌گونه باشد؛ بنابراین همان‌جا تصمیم گرفتم هرطور شده برای درست‌کردن دندان‌هایشان خودم را به امام برسانم. اوایل سال‌1358 بود. امام در قم بودند. همسر و سه‌فرزندم را برداشتم و رفتیم قم و در هتلی ساکن شدیم. شب را در هتل گذراندیم. صبح تنها رفتم خدمت ایشان. در کوچه، می‌زی گذاشته بودند که به سراچه‌ای بی‌سقف منتهی می‌شد. وارد سراچه که می‌شدی، دست راست وارد سالنی می‌شدی که به دفتر امام می‌رسید. وارد دفتر که شدم، آقا سیداحمد هم آنجا بودند. آقایی روحانی به نام «تهرانی» هم بودند که مرا می‌شناختند و می‌دانستند دندان‌پزشکم.‌‌ همان آقای تهرانی دلیل آمدنم را پرسید. ماجرا را تعریف کردم و ایشان هم آن را به فرزند امام منتقل کردند؛ اینکه «این آقا از مشهد آمده تا دندان‌های امام را درست کند.» آقا سیداحمد هم ماجرا را به امام گفتند اما آقا گفتند: «نمی‌خواهد. همین دندان‌ها خوب است.» عین همین را گفتند. من هم به آقا سیداحمد گفتم پس اجازه بدهید بروم فقط دستشان را ببوسم. بله، بالاخره خدمت امام رسیدم. هیئت‌دولت دورتادور اتاق نشسته بودند. به هیچ‌کس نگاه نکردم. راستش خجالت می‌کشیدم. مستقیم به امام نگاه کردم و رفتم مقابلشان نشستم. دستشان را گرفتم و بوسیدم و گفتم: «آقاجان من از مشهد آمده‌ام که دندان‌های شما را درست کنم. ایشان گفتند همین‌ها خوب است. من هم گفتم شما که دیگر مال خودتان نیستید. دنیا شما را نگاه می‌کند. دندان شما در بهشت زهرا از دهانتان افتاد آقا. قربانتان بروم. این کار از من ساخته است.» (حشمتیان از نیروی عجیبی می‌گوید که برای حرف‌زدن با امام یاری‌اش رسانده) آقا گفتند من بعدازظهر می‌خواهم بروم مدرسه فیضیه و سخنرانی دارم. کار دارم. (هنوز صبح بود) گفتم تا قبل‌از رفتن شما دندان را می‌دهم. آقا گفتند پس اگر این‌طور است، شما تا ظهر دندان‌ها را بیاورید. گفتم چشم، هرچه شما بگویید. فرصت برای قالب‌گیری نبود و من هم وسیله‌ای با خود از مشهد نیاورده بودم؛ بنابراین دندان‌های بالایی امام را برداشتم تا از روی همان‌ها قالب بگیرم و دندان بسازم. شادمان بیرون آمدم. به همسرم گفتم آقا حاضر شده من دندانشان را بسازم. همسرم پرسید: چطوری؟ سریع رفتم پیش یک دندان‌پزشک تجربی و گفتم: می‌خواهم دندان‌های امام را درست کنم. به من وسیله می‌دهی؟ گفت نه آقا، اگر بخواهیم خودمان درست می‌کنیم. دیدم آدم تندی است؛ از مطبش بیرون رفتم. به‌دنبال مطب، از یک دندان‌سازی سردرآوردم که صاحبش جوانی بود. او با روی خوش مرا پذیرفت. کلید مطبش را هم به من داد و گفت هر وقت خواستی برو. کلید را گرفتم. پروتزی کامل ساختم و کارم را تا ظهر انجام دادم و دوباره رفتم خدمت امام. این‌بار همسر و فرزندم هم همراهم بودند.
وارد که شدم، آقا در‌حال خوردن ناهار بودند؛ برنجی که مقداری هویج روی آن رنده شده بود. «بفرما» یی هم زدند. آقای صانعی هم کنارشان بودند. غذایشان را خوردند و من یک صندلی وسط گذاشتم و ایشان روی آن نشستند. پروتز آماده را داخل دهانشان گذاشتم. ایشان گفتند خیلی خوب شد و من گفتم «عرض کردم که خوب می‌شود.»
در این‌میان، همسرم قبای آقا را بوسید و یکی هم آنجا بود که عکس فوری ‌گرفت. در‌این‌میان، آقای صانعی چند سکه آوردند و به دست آقا دادند. یک سکه ژرژ بود. سکه‌ای که پشتش اسب است و مربوط به انگلستان. یک سکه هم پهلوی بود که روی سر پهلوی چکش خورده بود. ایشان سکه ژرژ را به من دادند. گفتم نه آقا. آقای صانعی گفتند بگیر آقا. و گرفتم. آن سکه‌ را بعد‌ها زنجیر کردیم و مدتی به گردن همسرم بود.
فردا صبح دوباره برای بررسی دندان رفتم خدمت آقا. ایشان گفتند خیلی خوب شده است. من هم گفتم یعنی من برگردم مشهد؟ اگر کاری دارید بمانم. اما آقا گفتند برو.

به کروات من ایراد نگرفتند
حشمتیان که به‌خوبی تمام لحظات آن روز‌ها را در خاطر دارد، می‌گوید: هرگز لبخند زیبای ایشان را فراموش نمی‌کنم. از نگاه به ایشان، هم لذت می‌بردی و هم انگار ابهتشان، آدم را می‌گرفت. ایشان از نظر روحی ابرقدرت بودند. من تاکنون چنین شخصیتی ندیده‌ام. ایشان برای دندان خیلی خوب همکاری کردند و آرام بودند و هرچه می‌گفتم، قبول می‌کردند؛ یعنی طوری نبود که نتوانم کارم را انجام بدهم. او به قاب عکس اشاره می‌کند و ادامه ‌می‌دهد: خیلی‌ها با دیدن این عکس از من می‌پرسند که امام درباره کروات چیزی به شما نگفتند و جواب من همیشه این بوده است: ایشان رهبر یک انقلاب و تاثیرگذار در جهان بودند؛ به یک لته که من می‌بستم یا به آن آقایی که ریشش را تراشیده، کاری نداشتند.

آقای خامنه‌ای گفتند: هر کس دندان‌های مرا کشیده خون‌ریزی کرده است
پزشک کهنه‌کار محله احمدآباد دندان‌های رهبر معظم انقلاب را نیز سال‌ها پیش از انقلاب درست کرده است. دراین‌باره تعریف می‌کند: سال1350 بود. آقای خامنه‌ای در مسجد گوهرشاد سخنرانی می‌کردند. علاوه‌براین، در مسجد امام حسن (ع) خیابان دانش هم سخنرانی‌های داغی می‌کردند که در آن حضور داشتم. خلاصه اینکه برادرخانمشان آقا را برای کشیدن و ساختن دندان به مطب من آوردند. وقتی می‌خواستم دندانشان را بکشم، گفتند هر کس دندان‌های مرا کشیده خون‌ریزی کرده است؛ مواظب باش. گفتم ان‌شاءا... اتفاقی نمی‌افتد. و اتفاقی هم نیفتاد. چندتا دندانشان را کشیدم و کسری‌های را ساختم. منتها برای گذاشتن دندان‌ها گفته بودند در مسجد گوهرشاد سخنرانی دارند و فرصت نمی‌کنند بیایند. بنابراین خودم رفتم مسجد گوهرشاد. یادم است در راهروی مسجد، دندان را در دهانشان گذاشتم و ایشان رفتند سخنرانی. البته بعد‌از انفجار سال‌1360 به‌دلیل آسیب‌دیدن دندان‌هایشان، یک‌دست دندان کامل دیگر ساختند.

شرکت در تشییع‌جنازه مرحوم کافی
اولین شعارهای «مرگ برشاه» در مشهد را به‌خوبی به یاد دارد: در مراسم تشییع‌جنازه مرحوم کافی بود که زیر جنازه را گرفته بودم. آنجا مردم شروع کردند به گفتن «مرگ بر شاه». اصلا شروع این شعار از همین‌جا بود. یک‌نفر به من گفت برو توی ماشینت که اوضاع خیلی خطرناک‌ شده است. البته «مرگ بر شاه» را حدود 10سال قبل یعنی سال‌1348 وقتی به مکه برای حج تمتع رفتم، روی دیوارهای بیت‌الاحزان مدینه دیده بودم. سفری که آقای کافی را هم آنجا دیدم.

رفتن به جبهه به همراه میرزا‌ جوادآقا تهرانی
خاطرات و ماجراهای زندگی آقای دکتر تمامی ندارد. در‌میان حرف‌هایش از رفتن به جبهه با همراهی میرزاجوادآقای تهرانی می‌گوید. این را هم اضافه می‌کند که برای ایشان هم دندان پر کرده است. می‌گوید: رفتن به جبهه وظیفه بود. اول انقلاب منزلم را از خیابان آبکوه به همین خیابان ابوذر منتقل کردم. محله‌ای خلوت و خوب مثل همین الان آن. زمین بزرگی بود و در‌حال ساختنش بودم که جنگ شروع شد. هنوز برق‌های خانه را نکشیده بودیم که با میرزا‌جواد‌آقا تهرانی راهی جبهه شدیم. میرزا‌جواد‌آقا تهرانی شخصیت مهمی در مشهد بودند. سرهنگ متین و آقای شریعتی هم همراه ما بودند. به خانواده‌ام گفتم اگر برگشتم که برق را می‌کشم و اگر نه خودتان انجامش دهید. با پیکان رفتیم. یادم است ایشان با دیدن آسمان، زمان اذان را اعلام می‌کردند. ما به بلندی‌های ا... اکبر در اهواز رفتیم. یادم نمی‌رود آنجا در سنگر نیمه‌شب‌ها از تماشای نمازشب‌خواندشان لذت می‌بردم. من به‌عنوان دندان‌پزشک رفته بودم اما دندان‌پزشکان دیگری هم بودند و به آن شکل کاری انجام ندادم. 20روزی بودم و بعد با هواپیمایی باری که پیکر شهدا هم داخل آن بود، برگشتیم. یک بار دیگر هم خودم رفتم. این بار هم 18روزی بودم و دندان می‌کشیدم.

منبع :

http://www.dandane.ir 

سایت دکتر رحمت سخنی آذربایجان - اورمیه



ارسال سوالات و نظرات ()
ارسال کننده متن فوق: » دکتر رحمت سخنی ( یکشنبه 96/11/8 :: ساعت 7:36 عصر )
»» خاطرات کوتاه و جالب دندانپزشکان Memoirs of Dentists

 

سایت دکتر رحمت سخنی آذربایجان - اورمیه

خاطرات کوتاه و جالب دندانپزشکان

 Memoirs of Dentists  

انتخاب : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه

 dr.rahmat.sokhani@gmail.com

دندان‌پزشکان خاطرات تلخ و شیرین بسیاری از دوران طبابت و تحصیل خود دارند. این خاطرات معمولا در حافظه شفاهی دندان‌پزشکان ثبت می‌شود، شاید به این دلیل که مجالی برای ثبت و ضبط آن‌ها به شکل مکتوب وجود ندارد. ظهور شبکه‌های اجتماعی و فراگیری آن‌ها در میان دندان‌پزشکان فرصت خوبی برای طرح و اشتراک این خاطرات با همکاران است. از طرف دیگر بیماران با خواندن این خاطرات می‌توانند بسیاری از رخدادهای محیط دندان‌پزشکی و تجربه‌های درمانی را از زاویه دیگری ببینند و به تحلیل و نگاه تازه‌ای از روابط خود با دندان‌پزشکشان و درمان‌های دندان‌پزشکی برسند.
آنچه در ادامه می‌خوانید گلچینی از این خاطرات است که در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده‌اند. تلاش شده زبان و جمله‌بندی خاطرات به‌‌ همان شکل انتشارشان حفظ شود..

1- دکترناصر صالح تهرانی
من توی مطبم محافظ سربی ندارم. زمان رادیوگرافیم رو روی 20 ثانیه تنظیم کرده بودم؛ به همین علت وقتی فیلم رو توی دهان مبارک مریض جان می‌ذاشتم به اتفاق منشی از اتاق خارج می‌شدیم تا اشعه رو مثلا!!! دریافت نکنیم. یک روز منشیم گفت دکتر 20 ثانیه زیاده و بیا روی 10 ثانیه تنظیمش کنیم. ما هم همین کارو کردیم و از آن روز کارمون شده بود گذاشتن فیلم توی دهان مریض و به اتفاق منشی جان یهو دویدن به طرف بیرون. چشمتون روز بد نبینه یه روز که این کارو کردیم و بدون اینکه به بیمار بگیم چرا یکدفعه بیرون می‌دویم دیدیم مریض و همراه مریض هر دو در حالت دو دنبال ما اومدن بیرون و با حالت ترس گفتن: ما فکر کردیم زلزله‌ای، بمبی یا چیزی منفجر شده که شما دو نفر اینطوری از اتاق مطب خارج شدید!

2- دکترصالح صباغی
یه خاطره از دوران رزیدنتی: اون موقع تو یه درمانگاه کار می‌کردم که خیلی از مریض‌ها می‌ومدن دندونشونو بکشن و من همیشه سعی می‌کردم منصرفشون کنم و دندون رو اندو کنم که هم به نفع مریض باشه هم خودم:) یه بار یکی از همین مریضا اومده بود و بعد از کلی توضیح دادن راضی شد که دندونشو عصب کشی کنه.. منم خوشحال.. تا اومدم که بی‌حسی تزریق کنم مریض پرسید: آقای دکتر اول دندونمو عصب کشی می‌کنید بعد می‌کشید یا اول می‌کشید بعد عصب کشی می‌کنین؟؟!!! می‌خواستم سرمو همونجا بکوبم به دیوار:)

3- دکتر الیار
جوون‌تر که بودم دو تا سانترال بالا رو کامپوزیت داشتم کار می‌کردم. اولیش رو یادم رفت باندینگ بزنم! مریض‌های تو نوبت هم تعدادشون خیلی زیاد بود برای همین طی اقدامی مضحک و ناجوانمردانه و ضد میهن پرستانه به مریض گفتم این یکی دندونت رو مواد خارجی مون تموم شد مجبور شدم ایرانی بزنم اگه افتاد ترمیمش بیا درستش کنم!:)))) دو روز دیگه برگشت که این مواد ایرانیه افتاد و صنعت گران ایرانی رو با کلی صفات زیبا مزین نمود. من هم سری تکون دادم که هی روزگار این چه مملکتیه ما داریم آخه! و دوباره کامپوزیت گذاشتم براش با مواد باصطلاح خارجی!:))))

4- دکترعلی جمشیدیان
هفته? پیش یه بیماری برای کشیدن دندون عقل پایینش مراجعه کرده بود.. براش OPG نوشتم.. گفتم برو عکستو بگیر بیا که ببینم می‌تونم چه کار کنم.. رفتش و پیداش نشد.. چند روز پیش اومد.. دیدم سرتا پا زخمیه!! گفتش تو راهی که می‌رفتم عکس بگیرم تصادف کردم.. حالا هم دو تا دندونام شکسته... خودت باعث و بانیشی.. باید برام درست کنی!!

5- دکترشهرزاد صادقیان
امشب یه بیمار داشتم واسه اندوی مجدد دندون 5 بالاش مراجعه کرده بود. شدیدا هم ترشح چرکی داشت. تا به حال هیپوی خالص استفاده نکرده بودم. گفتم بچه‌ها می‌گن، استفاده کنم. در حالت عادی به هیپوی رقیق شده می‌گم شستشو! این دفه نمی‌خواستم جلوی بیمار کلمه? وایتکسو بکار ببرم. به منشیم گفتم: خانم ن لطفا هیپوی خالص بدین! گفت: چی؟! فهمیدم که نفهمیده! گفتم: همون شستشو که رقیق می‌کنینو غلیظشو بدین! گفت: آهان وایتکسو می‌گین؟! زیر لبی گفتم: بله! در حالیکه کشو رو بررسی می‌کرد شروع کرد به بلند فکر کردن: وایتکس... وایتکس... وایتکس! و دنبالش می‌گشت! بعد گفت: خانم دکتر! همین یه ذره وایتکسو داریم! حتما فردا وایتکس بخرین بیارین!!!! فقط می‌خواستم بگم: این دوربین کجاست؟! و توش نگاه کنم!

6- دکتربنفشه ایزدی
دندان بالای یه پیرزنه رو باز کردم هزار و یکی مشکل داشت. خلاصه قابل نگه داشتن نبود چون دوست داشت دندوناش رو نگه داره نگفتم بکشش گفتم درستش می‌کنم ولی زیاد دوام نداره و هر وقت مشکل پیدا کرد هزینه‌ای رو که دادی می‌گذارم واسه دندونای دیگت. چند بار اومد گفت همش درد دارم و مرتب دارم مسکن می‌خورم. گفتم پس بیا بکشمش می‌گفت نه ولش کن بعد می‌ام! دفعه آخر اومد گفت من امروز چک دارم پول کم آوردم می‌شه هزینه این دندونه رو بهم بر گردونید اون وقت هر وقت اذیت کرد بیام بکشمش؟!!!

7- دکترامین سلطانی
بیمار برای درمان ریشه مراجعه کرد. بعد از تکمیل پرونده گفت: «شما متخصص روت کانال هستین؟»
گفتم «خیر ولی کار شما هم تخصصی نیست»
گفت: «پس چرا وقت منو با پر کردن پرونده تلف کردین. من متخصص می‌خواستم»
گفتم «هرچند کار شما تخصصی نیست ولی چون خودتون می‌خواید من از اینترنت براتون متخصص پیدا می‌کنم»
گفت «نه می‌خوام خودتون انجام بدین»
گفتم «من براتون متخصص پیدا می‌کنم»
آخرش به زور نشست زیر دست ما. باور کنید همین چند تا جمله حدود سی دقیقه طول کشید. ما که نفهمیدیم این ملت چی می‌خوان از جون ما!!!!

منبع :

http://www.dandane.ir

سایت دکتر رحمت سخنی آذربایجان - اورمیه



ارسال سوالات و نظرات ()
ارسال کننده متن فوق: » دکتر رحمت سخنی ( یکشنبه 96/11/8 :: ساعت 1:55 عصر )
»» خاطرات تلخ وشیرین استاد دندانپزشکی دکتر مسعود رضایی

سایت دکتر رحمت سخنی آذربایجان - اورمیه

خاطرات تلخ وشیرین استاد دندانپزشکی دکتر مسعود رضایی  

انتخاب : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه

 dr.rahmat.sokhani@gmail.com

زهرا داستانی - ایسکانیوز : مسعود رضایی، یکی از اولین استادانی است که وارد دانشکده دندان پزشکی دانشگاه آزاد اسلامی شده است. او حتی یکی از اولین دانشجویان فارغ التحصیل از دانشگاه ایلینویز در رشته دهان و دندان است که پس از اتمام تحصیلاتش به ایران بازگشته است. دکتر رضایی هرچند سن و سالی را پشت سر گذاشته اما همچنان سرزنده و سرحال است، در میان صحبت هایش شوخی می‌کند. در اولین برخورد صندلی اش را نشان می دهد و می گوید: این صندلی را 24 سال پیش در اختیار من گذاشتند اما هرگز روی آن ننشستم.

دکتر رضایی، متولد سال 1313 است. در یک خانواده کشاورز به دنیا آمده و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران به سرانجام رسانده است. دکتر رضایی می‌گوید: خانه امان در خیابان امیریه بود و مدارس خوبی هم داشت. زحمت ما را پدر و مادر با کار کشاورزی که در شهریار داشتند به سامان رساندند. هر چند خودشان تحصیلات کلاسیک نداشتند اما ما را به نقطه ای رساندند که هر 8 فرزندانشان به تحصیلات دانشگاهی رسیدند.

چطور رشته دندان پزشکی را انتخاب کردید و وارد دانشگاه آزاد اسلامی شدید؟

سالی که رشته دندان پزشکی را انتخاب کردم اولین سالی بود که در دانشگاه تهران رشته های پزشکی و داروسازی و دندان پزشکی مستقل از هم دانشجو می پذیرفتند. برادر بزرگم آن زمان پزشک بود و در ایران نبود. به من تکلیف کرد که اگر رشته دندان پزشکی را انتخاب کنی آینده درخشانی خواهی داشت. خودم هم این رشته را دوست داشتم. جزو اولین گروه 39 نفره دانشجویان مستقلی بودم که در رشته دندان پزشکی پذیرفته شدم و به عنوان دانشجوی دندان پزشکی در دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شدم. بعد از آن برای خدمت مقدس سربازی به خارج از تهران رفتم و چون می بایست به دانشگاه تهران باز می گشتم سال 1346 به عنوان کادر دانشکده وارد دانشگاه تهران شدم. سال های سال در دانشگاه تهران خدمت کردم و از مربی به دستیاری و سپس به استادیاری ارتقای درجه پیدا کردم. در همان سال ها به خارج از کشور سفر کردم و در دانشگاه ایلینویز آمریکا مشغول به تحصیل در رشته بیماری های دهان و فک و صورت که یکی از جدید ترین رشته های دانشگاهی بود، شدم. این رشته عمری 20 ساله در دانشگاه های خارجی داشت و چون به رشته پزشکی نزدیک بود. من جزو اولین مختصان فک و دهان بودم که از خارج به ایران آمدم. پس از بازگشت ریاست چند دانشگاه به من تعلق گرفت. در آن سال ها رشته بهداشت دهان را در دانشگاه دایر کردیم که فارغ التحصیلان بسیاری داشت. تا 27 سال در دانشگاه تهران مشغول به خدمت بودم که در همان سال دانشگاه آزاد اسلامی در کشور دایر شد. احتیاج به این بود که عده ای شالوده و زیر بنای رشته های مختلف را در ایران بریزند. 24 سال پیش وقتی که وارد دانشگاه آزاد شدم، این دانشگاه تجهیزات خوبی نداشت. هدف ما این بود که رشته های دندان پزشکی را از انحصار دانشگاه های دولتی خارج کنیم و آن را گسترش دهیم تا دانشجویان برای تحصیل در این رشته مجبور به خروج از ایران نشوند. رشته دندان پزشکی یکی از سخت ترین رشته ها در دنیا است چرا که برای دایر کردن آن علاوه بر اینکه به نیروی انسانی نیاز دارد نیازمند امکانات بی شمار است. اوایل همه به توانایی ما در این کار اعتماد نمی کردند ولی ما اعتقاد داشتیم که می توانیم. کار را همراه دوستان در یک اتاق کوچک زیر زمینی در خیابان گلستان با یک یونیت و دو نفر دستیار از وزارت بهداری از فارغ التحصیلان دانشگاه تهران آغاز کردیم. دانه ای که کاشته بودیم کم کم شروع به رشد کرد و برای خود به درخت تنومندی تبدیل شد تا آنجایی که امروز شاهد این رشد هستیم. آنچه که امروز در دانشکده دندان پزشکی می‌بینیم حاصل تلاش های صمیمانه و صداقانه بسیاری از دوستان و همکاران است. روزی که من به ایران برگشتم رشته دهان و دندان به صورت کلاسیک در کشور وجود نداشت و از سال 57 تا امروز حدود 250 تا 300 فارغ التحصیل را در ایران داریم. یکی از افتخارات من این است که با بضاعت کمی که داشتم همراه همکارانم توانستیم آنچه را که برایمان یک آرزو بود به عمل درآورم و امروز به عنوان یک معلم افتخار پرورش 4 هزار دانشجو را داشته باشم.

چالش های استادی در رشته دندان پزشکی چیست؟ آیا علم دندان پزشکی امروز ایران با علم جهان قابل مقایسه است؟

من با این موضوع که علم دندان پزشکی در ایران در مقایسه با جهان در سطوح پایین تری قرار دارد، مخالفم. آن زمانی که من مشغول به تحصیل شدم در کشور تنها یک دانشکده دندان پزشکی وجود داشت اما امروز در کشور دست کم 50 دانشکده دندان پزشکی وجود دارد. در آن زمان رشته دندان پزشکی جایگاه واقعی خود را نداشت. از سوی دیگر افرادی که به صورت تجربی در این حوزه فعالیت می کردند در سطح کشور به صورت گسترده ای پراکنده بودند. در نتیجه مبارزه با این زمینه کار بسیار مشکلی بود. وقتی که ما می خواستیم جلوی اینها بایستیم می بایست از کشورهای دیگر کمک می گرفتیم. در آن زمان دندان پزشکی در آمریکا در سطوح بسیار بالایی بود و سعی شد که بهترین ها از کشور آمریکا گرفته شود و کشور آورده شود.

اما آنچه که امروز به عنوان دندان پزشکی در ایران می بینید متاثر از دندان پزشکی کشور پیشرفته ای مثل آمریکا بود. همه علم آن زمان آمریکا به ایران آمد. نمونه آن ما متخصصانی بودیم که می توانستیم در آمریکا بمانیم اما نماندیم و به ایران برگشتیم. شما نمی‌توانید علم را مقطعی قلمداد کنید. علم باید مستمر باشد. ما هم نمی توانستیم این علم را پس از برگشت از آمریکا قطع کنیم. من به عنوان فارغ التحصیل دانشگاه ایلینویز پس از برگشت هم با دانشگاه در ارتباط بودم. این ارتباط از سال 57 که به ایران بازگشتم تا به امروز ادامه دارد و من عضو فعال جامعه دندان پزشکی دانشگاه ایلینویز هستم. دندان پزشکی یک رشته علمی، فنی است یعنی احتیاج بسیار زیادی به وسایل، امکانات و فضا دارد و ما امروز از این منظر دچار مشکلاتی هستیم. اما از نقطه نظر ارتباطات علمی چیزی کم نداریم. هر مقالاتی که امروز در بهترین نقاط جهان به چاپ می رسد، یک ماه بعد در ایران داریم و کسانی که بخواهند می توانند از آنها بهره مند شوند. هرچند که می گویند خواستن توانستن است اما توانستن باید با خواستن همراه باشد. امروز ما تعداد زیادی از افرادی را داریم که در رشته دندان پزشکی به زبان انگلیسی تدریس می کنند و این خود یک افتخار است.

اما آنچه که جامعه پزشکی را تهدید می کند چیست؟

یه زمانی یک پزشک در ایران مقدس بود اما حالا مرزهای پزشکی از بین رفته و به یک زمینه هویتی برای برآورده کردن خواسته ها بدل شده است. این نقص را در جامعه داریم که همه فکر می کنند رشته باید پول ساز باشد. فارغ از اینکه رشته اول باید علمی باشد تا پول ساز باشد. یعنی اگر خود شما بخواهید که به دندان پزشکی مراجعه کنید، خودتان را به دست کسی می سپارید که سواد بیشتری دارد. این حق جامعه است که از جامعه پزشکی بخواهد که به بر ارزش‌های خود پایبند بمانند. یکی از پایبندی های پزشکان سوگندی است که در هنگام فارغ التحصیلی یاد می کنند. مسائل مالی همیشه در درجه دوم اهمیت است چرا که هیچ وقت یک پزشک یا دندان پزشک گرسنه نمی ماند و اگر بخواهد تمام نیروی خود را برای درآمدزایی صرف کند آن وقت است که سوگندش را از یاد خواهد برد. من به این اعتقاد ندارم که جامعه پزشکی ما بدتر از جوامع است. چرا که همه ما یکسان در این جامعه قدم بر می داریم و تبعاتش شامل حال همه امان شده است. اما پزشکان باز هم به خاطر قسمی که خورده اند باید پایبند به تمامی ارزش های انسانی باشند.

آیا دانشگاه ها و استادان می تواند علم و ارزش های حرفه ای را به دانشجویان منتقل کند؟

من اعتقاد دارم که فرهنگ یک جامعه باید شکل بگیرد و اگر این فرهنگ بی شکل باشد نمی تواند پاسخگوی نیاز اساسی جامعه ما باشد. در رشته های پزشکی که با روح سالم مردم در ارتباطیم و با نیاز مردم سر و کار داریم باید پاسخ گوی آن باشیم. جامعه می تواند بسیاری از چیزها را بی رنگ کند اما نمی تواند ارزش های یک پزشک را از بین ببرد. دانشگاه محل پرورش افرادی با تفکر پایبندی به انسایت است. هدف ما پرورش دادن یک انسان سالم با اخلاق سالم و با برداشت انسانی است. من به معلم کلاس اول ابتدایی بیشتر از استادی که مدرک فارغ التحصیلی دندان پزشکی را به دستم داد احترام می‌گذارم چرا که او بعد از مادرم تنها کسی بوده که خشت اول را بنا نهاده و به من یاد داده که در چه راهی قدم بگذارم. دانشگاه امن ترین و سالم ترین محل برای پرورش این تفکر است که انسانیت بالاترین و ارزشمند تر از پول است. اگر کسانی که به عنوان معلم یا استاد در دانشگاه ها خدمت می کنند، این تفکر را در وجود خود پرورش دهند مطمئن باشید که ما هیچ کم و کاستی از نظر خدمت به مردم نخواهیم داشت. درسته است که امروز مادیات نقش اول را در هر سطح از جامعه ایفا می کند اما وظیفه پزشک با دیگران فرق دارد. پزشک قسم خورده است که به روان مردم خدمت کند. پزشک می تواند به افراد بی بضاعت خدمت کند و لذت ببرد.

دانشجو کیست؟

دانشجو عضوی از جامعه است و تافته جدا بافته از آن نیست. دانشجو یک انسان است که در سه حوزه مختلف عقاید خود را بیان می‌کند. دانشجو یک انسان است که مراحل تکاملی را طی کرده و از یک نقطه به نقطه دیگر رسیده است. زمانی که ما وارد رشته دندان پزشکی شدیم حرفه ای برای کسب درآمد نبود. عنوانی بود که به ما ارزش و احترام می داد. جامعه در آن زمان برای پزشک ارزش بسیاری قائل بود. پزشک نماینده خدا بود و داشتن یک کارت دانشجویی برای ما اعتبار می آورد اما امروز همه اینها رنگ باخته و به نقطه ای رسیده که حالا دانشجو دیگر پزشکی را یک منبع درامد می بیند.

اولین معلمتان را به خاطر دارید؟

در خیابان امیریه می نشستم، یک کیف حلبی داشتم که می انداختم پشتم، از آنجا می رفتم تا بازارچه، بازارچه قوام الدوله یک باغی داشت به نام باغ معیر، آن موقع هم تهران این طور نبود یک طرف تهران آب کرج بود و یک طرف دیگرش راه آهن. یک طرف خیابان نواب بود و یک طرف دیگرش قلعه مرغی. این تهرانی بود که من در آن بزرگ شدم.

من مدرسه میرفتم و می آمدم آن زمان در مدرسه بخاری های زغالی سنگی داشتیم. باید زغال سنگ می ریختند، خانم معلمی داشتیم که او را با نام خانوادگیش صدایش می کردیم. صدایش می کردیم مهدی، قیافش را خوب به یادم دارم. سال ها است که خبری از او ندارم، اگر زنده است خداوند پایدارش کند، و اگر نیست آمرزیده. در آن زمان به خاطر اینکه من به خاطر قد و قواره ام ریزتر از بقیه بودم، او هوای همه بچه ها را داشت. همیشه دستی به سر و روی من می کشید و می گفت که حالا که می خواهیم زغال سنگ بریزم به رضایی کمتر بدهید چون زورش نمیرسد. او دختری 18 ساله بود. هنوز مهربانی، لطافت طبعش و آموزشش به یادم هست و هیچ کس را به اندازه او به خاطر ندارم. در هر حالی برایش احترام قائلم و حاضرم برایش تعظیمم کنم.

در ایام کودکی در مدرسه کتک هم خورده اید؟

هیچ وقت. چرا که سعی می کردم وظیفه ام را به نحو احسن انجام دهم. محصلی نبودم که شاگرد اول باشم اما همیشه درس می‌خواندم. در خانواده ای بودم که برادرام همه بزرگ تر از من بودند و همه درس خوانده بودند. تنها چیزی که می دانستیم این بود که تنها با درس خواندن می توانیم به جایی برسیم که طبقه خود را عوض کنیم. مادر من سیده ای بود که بسیار پایبند به این بود که ما قرآن بخوانیم, کلیله دمنه بخوانیم .من هنوز اعتقاد دارم از طریق خداوند من را راهنمایی می کنند در این سن و سال به این مطلب اعتقاد دارم.

تلخ ترین خاطره ای که از دوران استادی خود دارید چیست؟

شاگرد زیاد داشتم. عکسی از یکی از شاگردانم در اتاق من هست. فارغ التحصیل همین دانشکده بود. تخصصش را از دانشکده شهید بهشتی گرفته بود و یکی از موجه ترین افراد در زندگیم بود. مادرش فرهنگی بود و پدرش کارمند شرکت نفت. چهره اش آنقدر زیبای بود که شاید بتوان گفت که خدا همه محاسنی که می توانست به یک نفر دهد همه را به او بخشیده بود. از نظر منش واقعا نمونه بود. از نظر سواد شاگرد اول دانشکده بود. در تخصص هم همین طور و از نظر اخلاق نمونه بود. 5 سال بیشتر در دانشگاه تدریس نکرد و در آخر بر اثر یک بیماری از دنیا رفت. این تلخ ترین نقطه زندگی من بود. برای این که این پسر هر روز صبح به سراغ من می‌آمد. با هم دوست بودیم. وابستگی اخلاقی بسیار بالایی به معلمی داشت و از نظر کار کمتر کسی می توانست به چنین تبحر داشته باشد. تلخ ترین نقطه روزی بود که در بیمارستان قرنطینه شده بود. روزی به سراغم آمد و گفت: دو تا از دندان هایم را کشیدم و بشدت درد می کند. به او گفتم آزمایش خون بده. جواب آزمایش خون را آورد، من همین طور که جواب آزمایش را می خواندم، یخ زدم. بیش از دو ماه هم طول نکشید که با این بیماری از دنیا رفت. سرطان خون گرفت. امروز یک کلاس به اسم دکتر فرهاد اسفندیاری بهترین شاگردم درهمین دانشکده نام گذاری شده است. فردای مرگش پدرش خواب دیده بود که فرهاد به او گفته: «پدر به رضایی بگو که کلاس من سرجایش باقی بماند. صبح با گریه به من گفت و من هم تنها خواسته اش را بر آورده کردم.

شیرین ترین خاطره ای که به یاد دارید چیست؟

شیرین ترین داستان مربوط به یک نفر نیست، بسیاری از کسانی که امروز در مقام استادی به دانشجویان تدریس می‌کنند، شاگردان من بودند. برخی از آنها حتی مقامی بالاتر از من دارند. هر وقت اینها را می بینم لذت می برم. اما شیرین ترین خاطره ام در رابطه با بهترین استادم در دانشگاه تهران است. دکتر مصفی. هر عیدی که می شود، هر کاری می کنم تا زودتر به این استاد زنگ بزنم او زودتر با من تماس می گیرد و تبریک می گوید. اما بالاخره تولد حضرت علی را زودتر به او تبریک گفتم. اتفاقات زیبایی در زندگیم رخ داده است که مربوط به حرفه ام، خانواده ام و فرزندانم است. از خداوند ممنونم که همسری خوب دارم. هر چه که داریم با هم به دست آوردیم. سال های طولانی با هم زندگی کردیم. با هم بودیم. بچه ها هم موفق هستند چون دعای خیر دنبالشان است.

منبع :

http://www.iscanews.ir 

سایت دکتر رحمت سخنی آذربایجان - اورمیه



ارسال سوالات و نظرات ()
ارسال کننده متن فوق: » دکتر رحمت سخنی ( یکشنبه 96/11/8 :: ساعت 12:59 عصر )
»» شرایط درخواست مشاوره پزشکی رایگان اینترنتی دکتر رحمت سخنی

dr.rahmat.sokhani@gmail.com

شرایط درخواست مشاوره پزشکی رایگان اینترنتی دکتر رحمت سخنی 

dr.rahmat.sokhani@gmail.com

باوجود پیشرفته های برق آسای علمی و ارتباطی جهان همچون ماهواره و اینترنت و...بنظر میرسدبخاطر موج روز افزون شهرنشینی و آپارتمان نشینی و..برخلاف انتظار که اصولا انسانها با اینهمه ارتباط بایستی خوش روتر و مهربانتر ودر مسایل ومشکلات و تلخی ها و شیرینهای یکدیگر سهیم باشند متاسفانه بدخلق تر ،عصبی تر و خشن تر گردیده و دلهایشان فرسنگهااز هم دور شده هست .هرچند دین و مذهب این فواصل را تا حدودی کم نموده ولی نتوانسته این مشکلات را کم نماید .اینجانب با وجود مشکلات فراونی که دارم  بخاطرعلاقه وعشق خاص درونی به پزشکی و توصیه ودرخواست پدر همیشه جاویدم جناب آقای ستوانیار شهید محمد سخنی و مادر همیشه پرفروغ ام سرکار خانم شهیده جمیله رمضان شیخ سرمست ،پزشک شدم وبه این شغل مقدس جهانی نیز افتخار میکنم لذا نزدیک به 15سال با راه اندازی ایمیل های مختلف برای مشاوره پزشکی رایگان انجام داه و میکنم وبه این امر نیز افتخارمیکنم واز اینکه بتوانم به نوعی زکات علم پزشکی خود و توصیه والدین شهیدم را انجام دهم بسیار خرسندم فقط متاسفانه دراین امر مشکلات پیش آمده که از تمام دوستان متقاضی درخواست مشاوره پزشکی دارند خواهشمندم حتما به نکات مهم زیر در امر ارسال ایمیل عنایت فرمایند متشکرم :

1 - هیچ لزومی به معرفی نام واقعی خودتان  نبوده ولی مشخصات وجنسیت بیمارمورد نیاز است .

2 -لطفا از کامنت گذاری و پرسیدن سوالات پزشکی مخصوصا سوالات خصوصی درقسمت نظرات پست های وبلاگ جدا خودداری نموده و فقط این نظرات و درخواستهای مشاوره پزشکی تان را به جیمیل ذکر شده ارسال فرمائید.

3 -درصورت انجام هرگونه آزمایشات واقدامات پاراکلینکی قبلی حتما در صورت امکان بصورت اسکن شده ارسال گردد.

4 - زبان نگارش جیمیل لزوما فارسی نیست وافراد میتوانند از زبان ترکی وانگلیسی نیز استفاده کنند .

5 - بیماران و دوستان عزیز درخواست کننده مطمئن باشند سوالات ورازهای پزشکی شان هیچگاه درجایی مطرح نخواهد شد مگر اینکه با استاتید مجرب دیگری ازطرف اینجانب درخواست مشاوره تخصصی تر شود .

6 - از ارسال درخواست مکرر و تکرار بخاطر امکان رسیدگی به نامه های دیگر دوستان جدا خودداری فرمائید .

7 - به خاطر قطع و وصل شدن مکرر اینترنت در کشورمان خواهشمندم در دریافت پاسخ سوالات تان صبورباشید.

8 - درصورت امکان بعد از اینکه از مشاوره پزشکی با اینجانب رضایت داشته باشید به روح شهدا مخصوصاپدر ومادرشهیدم آقای محمدسخنی و خانم جملیه رمضان شیخ سرمست فاتحه ای قرائت فرمائید .

درپایان باید درمورد عکس این پست بایستی اشاره کنم که این عکس دریاچه مظلوم اورمیه هست که خداوند میلیاردها سال با زیبای تمام خلق نموده بوده ولی با بی تدبیری عده ای به ظاهر مسئول کاملا در حال خشک شدن هست .امیدوارم تمام مسئولین استانی و کشوری که هزاران بار با نام دریاچه اورمیه بینوا ،به نوایی و مقامی رسیدن به خودشان بیایند واز خدا ترسیده وبه روزی بیایشند که روزی باید پاسخگو مردم و خدا باید باشند .ممنونم که حوصله نمودید واین متن طولانی را مطالعه کردید 

دعا میکنم انشالله همیشه جسم وروح وروانی سالم داشته وعاقبت بخیر شوید

سایت دکتر رحمت سخنی آذربایجان - اورمیه



ارسال سوالات و نظرات ()
ارسال کننده متن فوق: » دکتر رحمت سخنی ( جمعه 94/2/11 :: ساعت 12:20 صبح )
»» جیمیل جدید دکتر رحمت سخنی برای مشاوره رایگان پزشکی

خاطرات و تاریخ پزشکی Dr.Rahmat Sokhani

سلام دوستان خوبم ایمیل جدید من برای مشاوره های پزشکی به شرح است

dr.rahmat.sokhani@gmail.com

سایت دکتر رحمت سخنی آذربایجان - اورمیه



ارسال سوالات و نظرات ()
ارسال کننده متن فوق: » دکتر رحمت سخنی ( پنج شنبه 92/12/29 :: ساعت 12:54 صبح )
»» در گذشت ناگوار خانم دکتر مهرزاد صدقیانی بانوو پزشک سخت کوش آذربا
در گذشت ناگوار خانم دکتر مهرزاد صدقیانی بانوو پزشک سخت کوش آذربایجانی

 

سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani

 

سلام دوستان خوبم متاسفانه خبررسیده استاد گرامیم خانم دکتر مهرزاد صدقیانی فوق تخصص رشته نازایی دانشگاههای علوم پزشکی اورمیه و تبریز و همسر گرامی استاد گرامی دکتر جواد آقا زاده فوق تخصص جراحی مغز و اعصاب و رئیس سابق دانشگاه علو پزشکی اورمیه چندروز قبل دارفانی را ترک نموده اند.ایشان استادی بااخلاق ،باتجربه ،ماهر و یک دانشمند واقعی از یک خانواده اصیل آذربایجانی بودند .خواهشمند جهت شادی روح این استاد گرانقدر آذربایجان و ایران اسلامیمان فاتحه قرائت فرمائید.متشکرم .در بیو گرافی ایشان میخوانیم :به گزارش اداره روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی تبریز دکتر مهرزاد صدقیانی متولد1339 شهرستان سلماس استان آذربایجانغربی بوده و در بهمن ماه سال 1370 بعنوان هیئت علمی به استخدام دانشگاه علوم پزشکی تبریز درآمده است.از سوابق تحصیلی و اجرایی ایشان می توان موارد ذیل را ذکر نمود:
تحصیلات دانشگاهی :
1- دکترای طب عمومی – دانشگاه علوم پزشکی تبریز – سال اخذ مدرک 1366
2- تخصص در رشته جراحی زنان و مامایی – دانشگاه علوم پزشکی تبریز- سال اخذ 1370
3- فلوشیپ IVF و نازایی – دانشگاه علوم پزشکی تهران – سال 1379
4- دوره آموزشی Post doctoral در رشته سونوگرافی زنان و مامایی به مدت 6 ماه – دانشگاه علوم پزشکی ایران – سال 1387 با اخذ گواهینامه رسمی از دانشگاه مذکور
5- دوره آموزشی Post doctoral در رشته لاپاروسکپی – هیستروسکپی و IVF و نازایی در دانشگاه kiel – کشور آلمان شهر kiel و lubek سال 1379
6- دوره آموزشی Post doctoral در رشته IVF و نازایی به مدت یکسال:کشور کانادا – تورنتو سال 2003
مسئولیت ها:
1- موسس و رئیس بخش IVF و نازایی بیمارستان کوثر – دانشگاه علوم پزشکی ارومیه (1387 – 1379 )
2- مدیر گروه زنان و مامایی دانشگاه علوم پزشکی ارومیه (1380 – 1374 )
3- موسس و سرپرست بخش سرپایی Tubal ligation ، مرکز بهداشت شماره 9 ارومیه – دانشگاه علوم پزشکی ارومیه - سال 1375
4- رئیس بخش کورتاژ بیمارستان زنان دانشگاه علوم پزشکی تبریز ( 1374 – 1373 )
5- عضو کمیسیون تخصص زنان و مامایی ، اداره کل پزشکی قانونی استان آذربایجان غربی ( تا سال 1387 )
6- عضو کمیته اخلاق پزشکی بیمارستان شهید مطهری ارومیه – دانشگاه علوم پزشکی ارومیه ( تا سال 1387 )
7- پزشک متخصص معتمد دانشگاه علوم پزشکی ارومیه ( تا سال 1387 )
8- مشاور رئیس دانشگاه در امور زنان- دانشگاه علوم پزشکی ارومیه
9- عضو هیئت تحریریه مجله پزشکی ارومیه 1/1/1383 – 1/1/1379
10- عضویت در شورای ایمنی و ترویج زایمان طبیعی – دانشگاه علوم پزشکی ارومیه
11- عضو هیئت مدیره نظام پزشکی استان آذربایجان غربی و عضو هیئت بدوی انتظامی نظام پزشکی ( از سال 1375 بمدت 4 سال )
عضویت در انجمن ها :
1- عضو پیوسته انجمن باروری – ناباروری ایران ( ISRM )
2- عضو انجمن متخصصین زنان و مامایی ایران

http://rs272.tarlog.com/
http://rs272.vcp.ir

http://rs1362.blogdoon.com/

http://rs272.persianblog.ir/

http://www.sahand272.blogfa.com/

WEST AZERBAIJAN  URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI

سایت دکتر رحمت سخنی آذربایجان - اورمیه



ارسال سوالات و نظرات ()
ارسال کننده متن فوق: » دکتر رحمت سخنی ( چهارشنبه 92/4/12 :: ساعت 8:21 عصر )
»» معرفی 150 پزشک ایرانی خاطره نویس

خاطرات و تاریخ پزشکی Dr.Rahmat Sokhani

 معرفی  150 پزشک ایرانی خاطره نویس

نوشته :دکتررحمت سخنی ازارومیه مرکزآموزشی درمانی امام خمینی (ره)

Dr.RAHMAT SOKHANI 

 

 

بی شک در تمامی مشاغل کسانی هستند که علاوه بر تخصص حرفه ای که دارند در ادبیات و خاطره نویسی نیز دارای تبخر خاصی هستند در این پست به معرفی حداقل 150 وبلا گنویس پزشک و...پرداختم البته تعدادزیادی از این پزشکان دارای اسامی مستعار میباشند و گاها در وبلاگهای خود علاوه بر خاطره نویسی به انتشار مطالب علمی و اجتماعی نیز پرداخته اند بهر تقدیر آشنایی با این عزیزان هنرمند و آگاه کشورمان خالی از لطف نخواهد بود از تمام دوستانی که شناختی فراتر از این سایتها و وبلگها در این زمینه دارند تقاضا میکنم برای تکمیل این این لیست به اینجانب کمک نمایند واز خدواند متعال برای تمامی این پزشکانی که علاوه بر خدمت صادقانه خود به کارهای فرهنگی و اجتماعی مخصوصا در دنیای مجازی میپردازند آرزوی سلامتی و توفیق روز افزون خواستارم .:

خاطرات و تاریخ پزشکی

رزیدنت زنان
آبی،خاکستری،سیاه
پزشکی رزیدنتی
کانون علوم پزشکی
صددرد
متوترکسات
جراح دیوانه
وبلاگ دستیاران پزشکی
آمادگی دستیاری
یک داروساز
پزشک78
Crescendo
مشاوره دندان پزشکی
سیناپس
دستیارنامه
میخوام دکتر شم
خط خوردگی صحیح است
حال و هوای دل یک پزشک
دکتر گل پسر
طب داخلی
پرستار
متخصص کودکان
مرکز تخصصی آزمون دستیاری
دستیاری ودیگر هیچ
امتحان رزیدنتی 86

  • دکتر نفیس
  • دکتر مانستر
  • طنز متفاوت
  • قدم به قدم از اول اکسترنی
  • لزیونلا
  • انجمن دستیاری
  • انجمن آزمون دستیاری
  • پزشک من
  • نسخه های دکتر استرنجلاو
  • ریفلاکس
  • مثانه بی قرار
  • میثاق دانشجویی پرستاری
  • عکس های طنز وطنی
  • وب نوشتهای یک جراح
  • دکتر داد و بیداد
  • پزشک بانو
  • دکتر نوشین
  • دکتر دلژین
  • خاطرات یک پزشک قانونی
  • سارا از ژوژمان
  • یک پزشک
  • فیس طب
  • گل پسر
  • یادادشتهاییک پاپیون
  • انجمن پزشکان جنوب
  • دکتر اشتباهی
  • دندانپزشک متین
  • طنز درمانی
  • دستورات داروئی
  • شیماپزشک آینده
  • دستنوشته های عرفان
  • یادداشتهای یک مامای جوان
  • طنز درمانی
  • دکتر ژیلا
  • پزشکی با طعم هنرپیشگی
    انجمن آزمون دستیاری پزشکی
    incidentaloma
    هاریسون
    سارا
    طبیب
    یک دانشجوی پزشکی
    سینوس کاروتید
    یادداشتهای بی سر و ته
    در تهران
    dr-mari
    CASE-REPORT
    دانستنی های داروخانه
    تک نوشته های یک دانشجوی طب
    مطلوب
    پزشک خانواده
    پزشکی ....دنیای دیگری است
    واژه هایی از کجا؟
    اینترن کوچولو
    بارداری و زایمان
    خاطره ی یه بچه دانشجو
    دکتر ظهرابی
    فشارسنج مچی دیجیتالی
    مدستان
    آمادگی دوران بارداری
    غم تنهایی من...
    دکتر ایکس
    دکتر باران
    طبیب
  • Incidentaloma
    جوراب پاره
    دکتر ریحان
    جوجه انترن
    ‌‌باران بانو
    100درد
    mp3 Bank-1
    mp3 Bank-2
    Inspiring stories
    اطلاعات مفید دارویی
    دندانپزشک کاذب
    یادداشتهای یک پزشک
    MedicineMan
    میرزا پیکوفسکی
    پزشک‌نیمه‌دیوانه(رزیدنت روانپزشکی) 
    پزشکی 78 تبریز
    داروخانه شبانه روزی
    تبریز و من
    دکتر گمشده
    ناظم الاطبا
    انجمن آزمون دستیاری پزشکی
    Free medical journals
    لینکهای طلایی پزشکی
    دکتر س
    dr-mari
    دکتر نوید - داروساز
    MEDEDUINFO
    برنامه‌ها و فایلهای پزشکی (تکنولوژی و سلامت)
    Health Guide
    وبلاگ دستیاران پزشکی
    سایت تشخیصی دکتر آوازه
    ماهنامه دارویی رازی
    Medical Textbooks-1
    Medical Textbooks-2
    Merck Manuals
    دکتر پرتقالی
    دکتر ایکس
    دکتر ایراندخت
    دکتر مانستر
    دکتر گمشده
    دکتر سینوحه
    خاطرات یک نسخه
    همکلاسی سلام 

  • پزشکی ورودی 78 تبریز
  • جوجه اکسترن  
  • دانشگاه با طعم باران
  • دژاوو
  • دکتر کوچولو
  • دندان پزشک کاذب
  • مدلاگ
  • میخچه
  • یک روز زندگی میکنم و فردا خواهم مرد
  • آخ دندونم !
  • منو برق گرفته !!!
  • دندون پزشک ؟!!!  
  • حادثه مترقبه
  • نسخه های به روز برای پزشکان عمومی
  • حکیم باشی
  • پزشکی پویندگی زندگی
  • دانشجویان زابل 89
  • دکتر زبله
  • سایت دکتر رحمت سخنی آذربایجان - اورمیه



    ارسال سوالات و نظرات ()
    ارسال کننده متن فوق: » دکتر رحمت سخنی ( جمعه 90/12/26 :: ساعت 12:0 صبح )

    Google
    »» لیست کل یادداشت های این سایت
    آثاردرحال انتشار استاددندانپزشکی دکترمحمدابراهیم ذاکرMedical his
    بررسی کتب استاددندانپزشکی دکترمحمدابراهیم ذاکرMedical history
    خاطرات استاددندانپزشکی ونویسنده شهیردکترمحمدابراهیم ذاکر Medica
    خاطرات دکتر محمدحشمتیان دندانپزشک امام خمینی (ره)Medical history
    خاطرات کوتاه و جالب دندانپزشکان Memoirs of Dentists
    خاطرات تلخ وشیرین استاد دندانپزشکی دکتر مسعود رضایی
    شرایط درخواست مشاوره پزشکی رایگان اینترنتی دکتر رحمت سخنی
    جیمیل جدید دکتر رحمت سخنی برای مشاوره رایگان پزشکی
    در گذشت ناگوار خانم دکتر مهرزاد صدقیانی بانوو پزشک سخت کوش آذربا
    معرفی 150 پزشک ایرانی خاطره نویس
    [عناوین آرشیوشده]