خاطره پزشکی
نوشته :دکتر رحمت سخنی ازمرکز آموزشی درمانی امام خمینی اورمیه (ره)
ویرایش و تنظیم :سیمین گله بان - فریده گل افشان
طبق معمول اورژانس شلوغ بود.یکدفعه در اورژانس به شدت باز شد و یک نفر بدون هدف و داد و فریادکنان به داخل اورژانس دوید.بیمار آرام و قرار نداشت.با هزار مصیبت همراهان و پرستاران وی را روی یکی از تخت ها نشاندند ولی بیمار باز بلند شد و اورزانس را چرخی زد.وقتی بالای سر بیمار رفتم همچنان بی قرار بود چند بار هم سرش را به نگاتوسکوپ رادیولوژی زد.همراهانش به زور نگهش داشتند تابه سؤالاتم پاسخ دهد.وقتی پرسیدم چه شده؟جواب داد:یکی در گوشم طبل می زند.گوشم دارد منفجر می شود.اول فکر کردم بیمار هیستریکی و تمارضی می باشد ولی بیقراری غیر طبیعی بیمار و اشاره به گوش راستش این شک مرا از بین برد.تمام معاینات بیمار و علائم حیاتی بیمار دال بر سالم بودن بیمار بوده و مشکلی نداشت.اما بیمار همچنان از وجود صدای بلندی در گوشش صحبت میکرد.بعداً فکر کردم،احتمالاً بیمار فشار خون بالا دارد و سر و صدایی که می شنود به خاطر آن است.ولی در معاینه فشارش دوازده روی هفت بود.به فکر تروما و ضربه گوش شدم،در این رابطه نیز چیزی عایدم نشد.در معاینه گوش بیمار با دستگاه اتوسکوپ هم موردی پیدا نشد.کم کم داشتم کلافه می شدم،آخر چرا بیمار بی تابی می کند.مجبور شدم دوبار و حتی سه بار معاینات را تکرار کنم باز به نتیجه ای نرسید م تااین که در معاینه مجدد چند باره گوش احساس کردم یک تار مو در پرده گوشش دیدم.در معاینه بعدی تار مو که کرک دار نیز بودمحو شد.در معاینه آخری تار مو دو تا شد،دیگر مطمئن شدم که چیزی متحرک در گوش بیمار میباشد.با احتیاط با یک پنس مخصوص تار مو را گرفته و آرام به بیرون کشیدم.آنچه که دیدم و باعث تعجب همه شد ،نصف بدن یک سوسک زنده بود که در اثر برخورد با پنس به دو نیم شده بود.داد و فریاد بیمار کاهش یافت ولی ماندیم که نصف دیگر سوسک کجاست؟ده دقیقه از این موضوع نگذشته بود که دوباره سر و صدای بیمار بلند شد.گوش بیمار را با هزار مصیبت شستشو دادیم،بسیار جالب بود که نصف باقیمانده سوسک وقتی داخل ظرف رسید،همچنان تکان میخورد.بالاخره بیمار آرام شده و بعد از گرفتن دارو مرخص شد.
http://www.rs272.parsiblog.com/