دکتر فقط یک امضا بزن!!
نوشته : دکتر رحمت سخنی از دانشگاه علوم پزشکی ارومیه
ویراستار : سیمین گله بان از ارومیه
http://www.rs272.parsiblog.com/
آن شب سالن انتظار درمانگاه مملو بود از بیمارانیکه با طمانینه یکی پس از دیگری وارد اتاق معاینه می شدند .اما یکدفعه یکی از بیماران بدون درزدن وارد اتاق معاینه شده و تلو تلو خوران ، که کم مانده بودبه زمین نیزبخورد !! بعد از چند بارچرخ زدن به دور خود بر روی تخت معاینه ولووشروع به فریاد کشیدن و کمک خواستن نمود . اوبیقرارواز درد شکمش شاکی بودوبه علت درد شدید به دور خود می پیچید.گهگاه آروغهای بدون استفراغ داشت و مرتبا تکان می خورد که امکان معاینه را مشکل میکرد.می خواستم با خدمات اورژانس تماس بگیرم تا او را به اورژانس برده تا اقدامات موثرتری برای او انجام دهند. ولی بیمار با داد و ناله مانع از کارم شد و با التماس میخواست تا اورا در درمانگاه درمان کنم !!.برخلاف آن حرکات آکروباتیکی که بیمار از خود نشان میداد در معاینه بیمار چیز خاصی نیافتم . برای احتیاط برایش آزمایش و سو نو گرافی شکم نوشته و به همراهش که خانم جوان و تازه وارد شده بود، گفتم :به نظر حال بیمارتان مناسب نمیباشد وبرای همین دلیل لطفا یک پرونده تحت نظر تشکیل دهید تا بیمارتان بیشتر مورد بررسی قرار گیرد.مریض ناگهان از جایش بلند شد و گفت :پرونده ، پرونده!! من دارم میرم شما بجای درمان ،همراه مرا به نخود سیاه میفرستید !! نه بابا لازم نکرده پرونده تشکیل دهید با چند قرص ساده هم حالم خوب می شود.ادامه دادم : آقا جان من نسبت به حال شما نگرانم لطفا کمی صبر کنید تا آزمایش شویدو ....بیمار باز قبول نکردو اجازه ندادصبحت کنم و گفت : من از دیروزبخاطر دردشکم و بدنم، به اداره نرفته ام و با این وضعم فردا نیز نمی توانم بروم.لطف کنید فعلاچند قرص معده بدون آمپول !! برایم نسخه ویک استعلاجی از تاریخ دیروز تا پایان روز فردا برایم بنویسید!!.جواب دادم : ببخشیدمن که نتوانستم با یک معاینه بیماری شما را تشخیص دهم تا بیماری شما اثبات نشود چگونه و به چه علتی استعلاجی برایتان بنویسم؟ ثانیا دیروزوصبح امروز را من شیفت نبوده ام.تا این را گفتم مریض به ظاهر بد حال ،وسط اتاق معانیه آمد و شروع کرددادو بیدادو ایراد نصایح افلاطونی!! و گفت :شما مگر قسم نامه بقراط را نخوانده اید؟! چرا به منشورحقوق بیمار توجهی نمی کنید؟ من از دست شما به رئیس دانشگاه شکایت میکنم .گفتم :شما دوست گرامی اگر بیماری دارید من در خدمت شما هستم ضمنا درخواست استعلاجی غیر قانونی شما چه ربطی به بقراط و افلاطون یا سقراط یا رئیس دانشگاه دارد؟ مگر شما از درد شکم شاکی نبوده و به دور خودتان نمی پیچیدید چطورشد که یکدفعه حالتان بدون دارو ودرمان خوب شد؟!. بیمارناگهان هول شد و گفت: خوب شدم یا نشدم به خودم مربوطه شما فقط یک استعلاجی بده و یک امضازیرآن بزن !! من دارو ودرمان شما را نخواستم.گفتم : ببخشید آقای محترم اتاق رئیس اداره خودتان را بااتاق معانیه اشتباه گرفته اید، این درخواست شما غیر قانونی و مسئولیت دارد.بیمار برآشفت و گفت:برو بابا تو دیگه نوبرشو آوردی ،چند کلاس درس خوندی خیال میکنی کسی هستی!!. گفتم : ببخشید بیماران زیادی بیرون منتظر نشسته اند اگر بیمارید هر چه گفتم بکنید و گرنه، من شرمنده ام.آقا به ظاهربیمارتاب نیاورده واین بار به جای گفتگو دوستانه، حرکات آکروباتیک وحرکات رزمی از خود نشان داده و صدای شیر و پلنگ از خود درآورد!!. ولی این قسمت از فیلمش را نتوانست کامل بازی کند چون که نگهبانان اورژانس سررسیدند و این هنرمند محترم را با خود برده و تحویل پلیس دادند.بحث داغ امضا کردن آن روز تمامی نداشت ،ساعتی بعد یکی از دوستان و همسایه محله قدیمی مان!! نامه ای سر بسته را که مهراداره نظام وظیفه نیروی انتظامی روی آن داشت با خود به اتاق معاینه آورد و گفت:سلام آقای دکتربابا کجائی ؟آن وقتها که دیده بودمتان پسربچه فسقلی بودی ! ماشاالله دکترشده دیگه مارا تحویل نمیگیری ؟ تعریف شما را زیاد شنیده ام ، پسرم مشکل دارد که فقط شما می توانید حل کنید. او مشمول سربازی بوده ولی من دوست ندارم به سربازی برود !!.ادامه دادآقایی کن نامه را بخوان و امضایی زیر این ورقه بزن بلکه پسرم معاف شود.گفتم: شوخی می کنید؟!!این نامه را باید رئیس بیمارستان یا پزشک متخصص ارجاع شده، باز کند.من چنین اجازه ای ندارم و در حدی نیستم که، با امضاء من شخص سالمی از خدمت معاف شود.آن شخص گفت: شکسته نفسی میفرمایید، فقط یک امضا بزنید مشکل حل می شود!!.جواب دادم ببخشید امکان ندارد خلاف به عرضتان رساندند.همسایه قدیمی مان نتوانست خود را کنترل کندو با لحن شدیدی گفت : خدا رحمت کند پدرتان ،شهیدمحمد سخنی را چه فرد خوبی بود. نمی دانم چطور شده که پسرش این قدر یک دنده و بی ملاحظه شده ا ست و حرمت همسایه و بزرگتر از خودش را نمیداند؟! تا خواستم جواب دهم در اتاق را محکم بست و رفت. آنروز بالاخره باعصاب خوردکنی شیفت من تمام شدوظاهرا در کشور ما هیچکس به حقش قانع نیست و از همه بدتر بعضی ها دوست دارند از راههای غیر قانونی به خواسته هایشان برسند و می گویند ای بابا مسئله ای نیست فقط یک امضا بزن!!
http://www.rs272.parsiblog.com/
WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI