خفگی باخوردن آب – خاطره پزشکی
نوشته :ابراهیم تاروردی زاده پرستار مرکز آموزشی ودرمانی امام خمینی(ره) اورمیه
ویراستاران : دکتر رحمت سخنی وسیمین گله بان از اورمیه
صبح اول وقت سرحال بعداز چاق سلامتی با همکاران و پزشک اورژانس گفتم : به به عجب آرامشی ، خدا کند همیشه اورژانس چنین آرام باشد .طولی نکشید این آرزوی چند ثانیه ای ما با آمدن یک مریض پر سرو صد نقش واقعیت نگرفت . چند نفر یک دختر را با درخواست کمک ویا حسین گویان کشان کشان به داخل اورژانس آوردند .همراهان دور مریض را گرفته و شیون می کردندآنهم چه شیونی ، هر کس از دور می شنید خیال میکرد بیمارشان فوت کرده است . داخل اورژانس بیشتربه یک مراسم مرثیه شبیه بود تا اورژانس!!. به هر حال دکتر اورژانس گفت : بابا بالاخره اجازه می دهید مریض را معاینه کنم یا نه ؟ ! یک آقا که مثل بچه ها داد و هوارمی کرد بعد از پاک کردن آب بینی و چشم اش گفت : آقای دکتر دخترم داره خفه می شه لطفاً کمک اش کنید. انصافاًمرد صدای نکره و وحشتناکی داشت و هر بارکه گریه میکرد تا چند دقیقه گوش آدم مثل یک دیاپازون صدا میداد . به زور از هاله زنان ها و مردان سر و سینه زن گذاشتیم و دختری دیدیم حدود10 ساله که به شدت تنگی نفس داشته و سیانوز شده بود .متوسل به نگهبان ها شده و همراهان رابا هزارمصیبت از بیمار جدا و دور ساختیم و شروع به انجام اقدامات اولیه اورژانسی کردیم اما بیمار بااکسیژن دادن خوب نشد شدت تنگی نفس بسیار زیاد بود. همراهان به خاطره اضطراب و عدم داشتن تعادل روحی کمک خاصی جواب دادن به سوالات دکتر اورژانس نکردند. تا اینکه مرد دیگری که از دیگر همراهان آرام تربه نظر میرسید وارد اورژانس شد و نزدیکتر آمد وبا احترام از پزشک خواهش کرد حداکثر کمک را به فرزنداش انجام دهد ! ! وگفت دخترم به دنبال خوردن آب چشمه ای که منتهی به برکه ای بوده دچاره خفگی شده است . دکترهمان طور که سعی می کرد بیمار را آرام کند به داخل دهانش را نگاه کرد و پرسید ببخشید: آن آقای که دارند فریاد ونعره می کشند مگر پدر دختر خانوم نیستند؟ مرد تازه وارد گفت نه ایشان همسایه ما هستند!! . ایشان تمام بچه های محله مارا به عنوان فرزند خود تلقی می کنند!! . دکتر گفت : مر حبا به این همه احساسات مخصوصاً صدای بدون رقیب شان ، که اگر اینگونه ادامه بدهند همه دیوارهای اورژانس فرو میریزد .به هر طریق من نیز به دهان بیمار نگاه کردم عجیب بودانتهای دهان بیمار چنان متورم شده بود که اصلاً جای برای ورود آبسلانگ وجود نداشت . مثل اینکه ابتدای حنجره بیمار سوراخ نداشت . سعی کردیم به بیمار لوله تراشه بگذاریم تا خوب تنفس بکشد تا از خفگی جلوگیری بکنیم . ولی نتوانستیم این کار را انجام دهیم. در این حین به فکرم افتاد نکند چیزی هنگام نوشیدن آب به دهان دخترک رفته باشد؟! ولی چه چیزی می توانست در آب از طریق خوردن وارد دهان دختر شود. ؟! از دکتراورژانس پرسیدم : آقای دکتر داخل برکه یا چشمه این مناطق چه موجوداتی وجود دارند ؟ ! دکتر گفت :من چه می دانم .مار ،قورباغه ، ماهی ، زالو و ... همینکه گفت :زالو گفتم : خودشه ،بیمار زالو قورت داده است من قبلاً شنیدم که روزی مریضی راآورده بودند که به خاطر آنکه تورم لوزه بیمار را کم کنند زالو داخل دهان بیمار کرده بودند و آن نیز دچارچنین وضعی شده بود همانطور که دکتر سعی میکردبا لارنگوسکوپ لوله تراشه را وارد حنجره بیمار بکند یک دفعه دیدم در انتهای حلق بیمار یک چیزی شبیه کرم به حنجره بیمار چسبیده است که در اصل همان زالو بود. بالاخره بعد از تلاش فراوان زالو را که به خاطره مکید ن خون به شدت متورم شده بود به آرامی در آوردیم و بیمار توانست تنفس کند . بیمار بعد از چند روز استراحت و بستری به حالت اولیه برگشت وبه زندگی خود ادامه داد . راست گفته اند که پزشکی ترکیبی از علم وتجربه بوده وامروزه نیز یک کار گروهی است .
WEST AZERBIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI