سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بی گمان در سوره حمد، کلماتی جامع ازخیر و حکمت در امور دنیا و آخرت گرد آمده است که نظیر آن رادر هیچ کجا نمی توان یافت . [امام رضا علیه السلام]
دکتر رحمت سخنی - خاطرات و تاریخ پزشکی Dr.Rahmat Sokhani
 RSS |صفحه اصلی سایت |ارتباط با من| درباره من|پانل اصلی سایت
: جستجو
اوقات شرعی
یکشنبه 103/9/4

» درباره من
دکتر رحمت سخنی - خاطرات و تاریخ پزشکی Dr.Rahmat Sokhani
مدیر وبلاگ : دکتر رحمت سخنی[108]
نویسندگان وبلاگ :
دکتر سعید اعلم رضائیه (@)[0]



» پیوندهای روزانه
سایت پزشکی فوق تخصصی دکتر رحمت سخنی [471]
سایت پزشکی تخصصی دکتر رحمت سخنی [243]
خاطرات پزشکی و امدادگری [549]
خاطرات پزشکی کشور نیوزیلند [426]
خط خطهای دیجیتال دکتر کوچولو [284]
دکتر ریحان [279]
دکتر سینوهه [306]
حال و هوای دل یک پزشک [641]
حرفهای یک دل ..... [261]
یک دانشجوی پزشکی [657]
خاطرات پزشک ترک اعتیاد [451]
مدلاگ [81]
خاطرات روزهای طبابت [685]
خاطرات پزشکی [522]
پایگاه اطلاع رسانی پزشکان ایران [200]
[آرشیو(15)]

» عضویت خاص و عادی
 





Powered by WebGozar


» فهرست موضوعی یادداشت ها
پزشکان مشهور آذربایجان[3] . مشاهیر آذربایجان[2] . مشهی آذربایجان . معرفی 150 پزشک . آذربایجانی بیاد ماندنی در پزشکی . افتخار همیشگی آذربایجان . انتقال خون . ایرانی خاطره نویس . بیمارحاضر . بیمارغایب . پدر جراحی نوین ایران . پدر واکسن تب برفکی . پدرژنتیک پزشکی . پرفسور یحیی عدل . پروفسور داریوش فرهود . پزشک خاطره نویس . پزشکی باستان ایران . تاریخچه . تاریخچه بهداشت صنعتی دنیا . تاریخچه بیماری ایدز . تاریخچه بیماری جذام . تاریخچه بیماری سل . تاریخچه پزشکی . تاریخچه پزشکی ایران باستان(2) . تاریخچه دیابت . حکیم فردوسی . داستان اشک . دکتر الکساندرفلمینگ . دکتر محمد علی مولوی . دکتر مهدی آمیغی . دکترجواد غفورزاده . دکتر بابک زمانی متخصص بیماریهای اعصاب و روان . روانشناسان مشهورجهان . روزپزشک ویک دنیاتحقیر ........ . زندگینامه پزشک مشهور آذربایجانی . زندگینامه جراح مشهور آذربایجانی . کشف پنی سیلین .
» آرشیو مطالب
آرشیومطالب پیشین
اردیبهشت 1387
خرداد 1387
تیر 1387
مهر 1387
آبان 88
شهریور 88
مرداد 88
اسفند 87
آذر 87
دی 89

» لوگوی سایت


» لینک دوستان
نوشتار
دلنوشته های قاصدک
خانه ی خانواده
لحظه های آبی( دلسروده های فضل ا... قاسمی)
عارفانه های یک دوست
دلنوشته ها
اندیشه نگار
گلبانگ سربلندی
زمزمه نسیم
رضا صفری
بلوچستان
رایحه ی انتظار
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
عارفانه
اسپایکا
بشنو از دل
بهارانه
دزدانِ سرِ گردنه
کلکسیون بهترین تمبرهای جهان
اشپزی کد بانو
داروساز
دختران حوا
اسیرعشق
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
ستارگان دوکوهه
طب ورزشی دکتررحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
طب سالمندان دکتررحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
پیمان دانلود
ورزشهای رزمی
عــــشقـــــولـــــک
جراح دیوانه
دکتر گمشده
خاطرات پرستاری
خاطرات یک داروساز
خاطرات یک دندانپزشک
Deja vu (خاطرات پزشکی )
خاطرات پزشکی یک خانم دکتر(خاطرات یک لیلا)
مرکز اطلاع رسانی اذربایجانیهای مقیم خارج کشور
خاطرات جبهه
پزشک دهکده
بخش زنان و رزیدنت های زنان
گل یخ (خاطرات پزشکی)
سایت دکتر سعید اعلم رضائیه
دکتر مارمولک
خاطرات دوران اسارت
دکتر بابک زمانی
طب نظامی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
پزشکی عمومی دکتررحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
سایت روانشناسی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
طب مذهبی دکتررحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
شمس الظلام
وبلاگ شخصی من ( رضا )
عاشقتم
سماتکــــــــه
Missing
Famoonevis
طب سنتی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
سایت دندانپزشکی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
سایت دارو سازی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
پزشکی فوق تخصصی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
پزشکی تخصصی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
طب پزشکی قانونی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
طب هسته ای دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
سایت گوناگون دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
طب اورژانس دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
من.تو.خدا
آوای روستا
زنبورعسل
داستانهای واقعی روابط عمومی Dr.Rahmat Sokhani
جوان امروزی
03955809074 سید مهدی ملک الهدی
رضوانه
قائم صنعت سپاهان
Taekvondo@
شهریار کوچه ها
سخن آشنا

» لوگوی لینک دوستان























» طراح قالب » میربهزادمیراسمعیلیان

» نظر سنجی

دانلود آهنگ جدید
»» دکترعبدالله خان احمدیه افتخار دیگری از مفاخر پزشکی ایران
 

دکترعبدالله خان احمدیه افتخار دیگری از مفاخر پزشکی ایران

http://www.rs272.com/

دکتر احمدیه از پزشکان کهن ایران زمین است که با پایدار نگه داشتن پایه های طب قدیم در کشور، نامش بر صفحات تاریخ پزشکی ایران باقی خواهد ماند. تاریخچه ای از زندگی این پزشک نامی ایران زمین از نظرتان می گذرد : دکتر عبدالله خان احمدیه که سزاست به پاس دانش، پژوهش و منش فرزانه اش حکیم احمدیه نامیده شود، به سال 1265 شمسی در شهر آمل متولد شد. عبدالله دوران کودکی و نوجوانیش را در آمل گذراند و آغازینه های دانش آموزی را به روال آیین آن دوران در مکتب متداول زمان سپری کرد. هنگامی که امیرمکرم، حاکم مازندران، مرحوم صحت الملک را برای تربیت و آموزش فرزندش به آمل دعوت کرد تا دیرگاهی در آن دیار اقامت گزیند، امیر مکرم که تیزهوشی عبدالله را در فراگیری دروس شنیده بود، پشنهاد کرد تا صحت الملک او را نیز آموزش دهد. پیشرفت تحصیلی و فراست این نوجوان چنان استاد را فریفته ساخت که به هنگام بازگشت به تهران، با اجازه والدینش او را با خود برد تا در دارالفنون تحصیل کند. احمدیه تحصیلات متوسط خود را در آنجا به پایان برد و برای ادامه تحصیل به مدرسه طب دارالفنون رفت. در آن دوران در مدرسه طب دارالفنون در حکم دانشکده پزشکی امروز بود و پزشکی را اساتیدی ایرانی چون دکتر حکیم اعظم و دکتر امیراعلم و اساتید فرانسوی چون پروفسور گاله، گاشه، مولر و ژرژ تدریس می کردند. عبدالله احمدیه سال های تحصیل را سپری کرد و در سال 1294 شمسی (1333 هجری قمری) مدرک دیپلم دکترای خویش را دریافت کرد و سپس به کارورزی در بیمارستان پرداخت. بیمارستان نظامی احمدیه نخستین طبابت گاه او به شمار می آید. از این رو به خدمت ارتش نیز در آمد و به درجه سرگردی (ماژوری) نایل شد. چندی نگذشت که از ارتش خارج شد و به مسافرت ها و ماموریت های اداری روی آورد. سپس به تدریس تاریخ طبیعی پزشکی، انگل شناسی و زیست شناسی در مدرسه طب پرداخت و موفقیت های علمی بسیاری کسب کرد. ریاست قرنطینه بندر پهلوی آن زمان را مدتی به عهده گرفت و زمانی نیز ریاست بهداری خراسان به او پیشنهاد داده شد که وی نپذیرفت. در سال 1314 شمسی سفری به اروپا کرد. او پس از بازگشت به یکباره از تدریس و کار اداری کناره گرفت و تنها آزادانه به طباطت در مطب شخصی خویش پرداخت. عبدالله احمدیه با دید تیزبینی که داشت نیک دریافته بود که گنج بزرگی در زیر کتابهای خاک خورده خطی پزشکی کهن نهفته است. دکتر احمدیه در 44 سال مطب داری احمدیه وار و برخورد نزدیک با بیماران، میراث گرانقدری برای نسل ایرانی در زمان خود و پس از آن برای آیندگان به یادگار نهاد. شیوه او در برخورد با بیماران و پژوهش هایش، به تنهایی رساله ای مستقل می طلبد. دست رد به سینه کسی نمی زد و از کسی مبلغ مشخصی دریافت نمی کرد. صندوقچه ای بود که هر کس می توانست بنا به وسع و توانایی اش، حق العلاج را می پرداخت. گرچه برخی نیز علاوه بر عدم پرداخت هزینه درمان، از وی داروی رایگان و حواله ذغال و حتی پول دریافت می کردند. ثبت یادداشت های روزانه دکتر احمدیه و شوق او در آموختن و شیفتگی روزافزونش، باید الگوی پزشکان پژوهشگر باشد. دکتر احمدیه کلیشه ای بیماران را نمی دید. کلیشه ای مطالعه نمی کرد. مطالعه او مقایسه ای و تجربی و بالینی بود. یادداشت تاریخ مراجعات بیمار، نام و شغل آنها و حتی میزان داروهای داده شده و پیگیری او تا پایان درمان او را در میان پزشکان سیصد سال اخیر ایران در جایگاهی ویژه نشانده است. دکتر احمدیه با نگارش راز درمان در سه جلد و یادداشت های دیگری که امید است روزی منتشر شود، از سقوط قطعی دانش پزشکی کهن جلوگیری کرد و با ابزار پزشکی نوین و خرد ورزی و تلاش پیگیر، پزشکی دیرینه را آبرویی تازه بخشید. عبدالله احمدیه نامش بر برگ های تاریخ پزشکی ایران و جهان اسلام باقی خواهد ماند. اگر روزی آثار او به زبانهای عربی، انگلیسی، فرانسه و آلمانی ترجمه شود، بار دیگر ثابت خواهد شد، ایران سرزمین رازی پرور، بوعلی سینا پرور و جرجانی پرور است. دکتر احمدیه در چهارم مرداد 1338 در سن 73 سالگی به سرای باقی شتافت و در امامزاده عبدالله به خاک سپرده شد. زنده نگهداشتن نام احمدیه، دلگرمی بخش فرزانگان گمنامی است تا بدانند دانش و پژوهش، نیکمردی و نیکنامی فراموش ناشدنی است.

 http://www.rs272.com/

http://www.mazandnume.com/?PNID=V2213



ارسال سوالات و نظرات ()
ارسال کننده متن فوق: » دکتر رحمت سخنی ( یکشنبه 86/12/12 :: ساعت 1:16 صبح )
»» اولین بخیه آقای دکتر!!

اولین بخیه آقای دکتر!!

نوشته : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) اورمیه

ویراستار: سیمین گله بان از اورمیه

http://www.rs272.com/

یادم هست که در دوره اکسترنی(استیجر)،یکی از انترنها در بخش اورژانس اورتوپدی به من گفت که یک بخیه  دست داریم،لطف کن و بخیه بیمار را بزن.این را گفت و رفت سروقت بیماران دیگر.ماندم که چکار کنم ، تا آن روز حتی یک بخیه هم نزده بودم . به اتاق عمل سرپایی که رسیدم به خود نهیب می زدم،پسر قرار است که فردا دکتر شوی پس قوی باش.برو جلو مشکلی پیش نمی آید.اتاق پر بود از بیمارانی که هر کدام جراحتی دربدن داشته و بالای سر هر بیماریک پرستار یا انترنی بخیه می زد.یک آقای عینکی حدود 35 ساله هم روی تخت معاینه نشسته و منتظر بخیه انگشت دستش بود.بعد از سلام دستکش را برداشتم که دستم کنم،از بخت بد چون شماره آن کوچک بود پاره شد.دستکش دیگری برداشتم و از هولم لنگ دستکش را عوضی پوشیدم و بالاخره با هزار زحمت آنها را پوشیدم .نخ بخیه را خواستم به دستم بگیرم از دستم به زمین افتادمجبور شدم به پرستار بگویم یک نخ دیگر بیاورد. بعدا شماره نخ بخیه را دقت نکردم و دو صفر برداشتم که این بار کمک بهیار به دادم رسید و گفت:آقای دکتر این شماره نخ بخیه بزرگه و بهتره چهار صفر یا سه صفر نایلون استفاده کنی.همه چیز مهیا شد تا بخیه بزنم، تا خواستم سوزن را واردانگشت زخمی بیمار کنم،بیمار محترمانه گفت: نمی خواهید بی حس اش کنید؟حال مهم نیست که محل بخیه را استریل نکردید!! ولی اگر کمی بی حسی بزنید خوب می شود.عرق تمام پیشانیم را پوشانده بود . ناخواسته ابتدا انگشتان سپس دستهایم شروع به لرزیدن کردند. که ناگهان بیمار مجددا زبان به سخن گشود و گفت آقای دکتر نترسید، مثل اینکه اولین بار است که بخیه می زنید،اگر کمی بر خودتان مسلط باشید آنچه را که به صورت تئوری خوانده اید، می توانید عملاً به اجرا درآورید. یک ذره قوت قلب گرفتم .بیمار ادامه داد که لیسانس علوم اقتصاد دارد و کارمند یکی از ادارات می باشد . او همچنان آرام آرام صحبت می کرد و من بخیه می زدم تا بالاخره بعد از حداقل یک ساعت بخیه زدن را تمام کردم موقع خروج از اتاق عمل مثل لبو قرمز شده بودم ولی از شانس بیمارم فردی صبور و تحصیل کرده بود که باعث شد خیلی هول نکنم!!

http://www.rs272.com/



ارسال سوالات و نظرات ()
ارسال کننده متن فوق: » دکتر رحمت سخنی ( دوشنبه 86/12/6 :: ساعت 8:32 عصر )
»» دکترآلنده پزشک نجات دهنده آمریکای جنوبی

دکترآلنده پزشک نجات دهنده آمریکای جنوبی

نوشته : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) اورمیه

ویراستاران :سیمین گله بان و فریده گل افشان

http://www.rs272.com/

آلنده در سال 1908 به دنیا آمد ودر سال 1973 گزارش شد که در جریان کودتای 1973 خودکشی کرده است .اواز سال 1970 تا زمان مرگش ،رئیس جمهور شیلی بود .اودر دولت شیلی برای 40 سال ،مسؤولیت های مختلفی داشت :سناتور ،معاون ،وزیرکابینه و بلا خره با وجود 3 باردر انتخابات ریاست جمهوری ،در سال 1970رئیس جمهور شیلی شد .النده در سال 1933 از دانشگاه شیلی با مدر ک پزشکی فارغ التحصیل شد .او حزب سوسیالیست شیلی را بنیان نهاد.اودر سال 1938وزیر بهداشت شد و کتاب «واقعیت های پزشکی واجتماعی شیلی» را نوشت.در سال های بعد ،او مشاغل مختلفی داشت  اما ایدئولوژی سوسیالیستی و دوستی او با فیدل کاسترو ،رئیس جمهور کوبا ،مقامات آمریکایی رااز  ظهور یک دولت کمونیستی دیگر در منطقه نگران  می کرد.شرکت های آمریکایی زیادی در شیلی حضور داشتند و همین مسئله باعث ترس بیشتر آمریکاییها می شد؛چون نگران بودند در جریان دولت سوسیالیستی،این شرکت ها ملی اعلام شوند.در جریان ریاست جمهوری نیکسون،آمریکا تلاش کرد با حمایت مالی از احزاب رقیب آلنده و به راه انداختن اعتصاب میان معدنچیان و کارکنان حمل و نقل،او را از صحنه سیاست کنار بزند.اما بالاخره آلنده رئیس جمهور شد و سال اول رئیس جمهوریاش با اصلاحات زیاد اقتصادی و رشد باورنکردنی اقتصادی همراه گردید.اما این رشد چندان پایدار نماند و رشد اقتصادی منفی شد.یک سلسله اتفاقات پس از آن در پایان به سرنگونی آلنده منجر شد.

http://www.rs272.com/



ارسال سوالات و نظرات ()
ارسال کننده متن فوق: » دکتر رحمت سخنی ( دوشنبه 86/12/6 :: ساعت 7:34 عصر )
»» خاطره پزشکی- شما حامله اید ؟!

 

خاطره پزشکی- شما حامله اید ؟!

نوشته : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) اورمیه

ویراستاران: سیمین گله بان وفریده گل افشان از اورمیه

http://www.rs272.com/

بسیار اتفاق افتاده که تشخیص بالینی یک بیماربا یافته های آزمایشگاهی آن بیمار هم خوانی نداشته باشد. که البته می تواند به خاطر اشتباهات غیرعمدی کادر آزمایشگاه همچون تایپ اشتباهی نام بیمار ، استفاده مکرر و غیراصولی از لوله های آزمایشگاهی یا بندرت خرابی دستگاهها و کامپیوترهای آنها باشد. ولی چنین اشتباهاتی بسیار نادر بوده و قابل اغماض می باشد . از طرفی اشتباه در تشخیص بیماری توسط پزشک یا تفسیر های متفاوت و مجهول پزشکان رادیولوژیک بیمار را در یک وادی سرگردانی وبلا تکلیفی قرار می دهد . هر چند خود تشخیصی وخود درمانی بیمار و همراهان و اطرافیان بیمار موضوع را بغرنج تر و پچیده تر هم می نماید . چند سال قبل یادمه که هم زمان در چند جا کار می کردم با این همه هزینه های اولیه زندگی را به سختی تأمین می کردم، صبح ها در مرکز بهداشت روستایی، شبها یک در میان در بیمارستان و گاهاًعصرها دریک درمانگاه خصوصی فعالیت می کردم. شبی یکی از همراهان بیماری در درمانگاه به سراغم آمد و ابراز آشنایی نمود که آقای دکتر شما مثل اینکه در روستای ما پزشک هستید و شروع کرد به سلام و احوال پرسی و اینکه چرا به بیمارستان آمده است ، کنار او یک خانمی ایستاده بود که به نظرم آشنا می آمد وولی به زحمت چهره اورا توانستم  به یاد بیاورم.و با تعجب گفتم شما را قبلا جایی ندیده ام. گفت : آقای دکتر شما 5 سال قبل پزشک روستای ما بودید ، چطور من رو نشناختی؟ ! با تعجب به خانم نگاه کردم وبازبه سختی اورا به یاد آوردم . بالاخره خانم توضیح داد که از 40  روز قبل دچار خون ریزی واژینال ( رحمی )شده و هیچکس نتوانسته آن را درمان کند. ضمناًهر روز نیز به خاطر خون ریزی مداوم دچار ضعف عمومی و حتی  کاهش وزن شده است . بعد از توضیحات او و رجوع به خاطرات گذشته تازه به خاطرم آمد که او خانمی حدوداً22ساله و جوان بوده که هیچ مشکل خاصی نداشت  ولی چنان پژمرده وضعیف شده بود که فکر کردم 40 ساله است !!. چون مریض نداشتم علاوه بر معاینه کامل و شرح گیری ،  تمامی آزمایشات  اورا چندین بار بررسی کردم ولی به نتیجه ای نرسیدم .احساس خوبی نسبت به نتایج آزمایشات نداشتم . گفتم چرا امروز آمدید؟ جواب دادند که : به خاطر ضعف بیمار آمده ایم که سرم یا آمپول تقویتی بزنندتا مقداری از ضعف بدنم کاسته شود . گفتم باشه ولی بیمار نیازمند آزمایشات جدید هستم، پس شما به آزمایشگاهی که من میگویم باید ببرند  . علاوه بر نسخه کردن آزمایشات جدید یک نامه ای نیز به یکی از اساتیدبنام و متخصص آزمایشگاه نوشتم .که در انجام آزمایشات ، کادرآن آزمایشگاه کمی دقت کرده و استادم مرا در تشخیص بیماری راهنمایی ام  کند . برای بیمار تشخیص های بسیارزیادی داده بودند مثل خون ریزی غیر نرمال رحمی ، میوم ،عفونت رحمی، زخم گردن رحم ، احتمال سرطان واژن و رحم، سقط جنین وضربه و تروما به شکم و ... . از  پرسیدم حامله که نیست؟ گفت که غیر ممکنه !! چون که هر ماه پریود شده ام.گفتم برای احتیاط یک آزمایش حاملگی نیز بدهید.بیمارو همراهان بیمار برای آزمایشاتی که نوشته بودم اعتراضی نکردند،ولی برای آزمایش حاملگی بسیارغر زدند و می خواستند متقاعدم کنند که آزمایش را ننویسم.علاوه بر نوشتن آزمایش یک سونوگرافی واژینال به همراه یک نامه کامل از شرح حال گذشته بیمار و نتایج آزمایشات قبلی به رادیولوژیست نوشتم.نتایج بسیار جالب بود،تمامی آزمایشات نرمال بودندولی بیمار در سونوگرافی چند ماهه حامله بود!! و آزمایش حاملگی مثبت بودومعلوم گردید که علت خونریزی رحمی بسیار طولانی  بیماربیشتر استرسی بودو علت پاتولوژیک نداشته است .بیمار باورش نمی شد که حامله است ، جالب اینکه جنین اش سالم بوده و رحم اش نیز  مشکلی نداشت.بیمار بعد از معرفی به یک  روانشناس و چند دوره صحبت و ویزیت سرپایی به سلامتی از حاملگی فارغ گردیدو هر چند ماه یک یک بار با پسر جدیدش جهت ویزیت و دیدار به بیمارستان مراجعه می کرد.پس می بینید که چقدر دنیای پزشکی و خلقت انسان پیچیده می باشدوعلت یک خونریزی طولانی و سمج رحمی از یک استرس ساده گرفته تا یک سرطان بسیار پیشرفته و خطرناک فاصله دارد.

http://www.rs272.com/



ارسال سوالات و نظرات ()
ارسال کننده متن فوق: » دکتر رحمت سخنی ( جمعه 86/12/3 :: ساعت 9:20 عصر )
»» دکتر ابراهیم پورداود پزشک وباستان شناس

دکتر ابراهیم پورداود پزشک وباستان شناس

http://www.rs272.com/

ابراهیم پورداود فرزند حاج داود در سال 1264 شمسی در رشت متولد گردید. در مدرسه طلاب رشت تحصیل کرد. وقتی به تهران آمد به تحصیل در رشته پزشکی پرداخت، سپس عازم بیروت و پاریس شد و رشته حقوق را انتخاب کرد.

پورداود از جوانی اهل مطالعه و تحقیق بود. در جنگ بین الملل اول که متفقین بیطرفی ایران را نقض کردند، روزنامه ( رستاخیز ) را دایر کرد و بر ضد اشغالگران مقالاتی نوشت. و سپس از بغداد عازم استانبول و هند شد و به مطالعه کتب قدیمی پرداخت و دربارهً ( اوستا ) و مزدیستا بررسی عمیقی کرد و کتابی به نام ( خرمشاه ) نوشت و اطلاعاتی در دسترس پژوهندگان قرار داد.

استاد پورداود درباره تمدن ایران باستان در اروپا مطالعه کرد و به دعوت ( تاگور ) فیلسوف معروف هندی به استادی دانشگاه در هندوستان اشتغال یافت. سرانجام بر حسب دعوت دانشگاه تهران به ایران آمد و در دانشگاه به تدریس پرداخت.

استاد پورداود که مدت 30 سال در خارج از کشور اقامت داشت نتیجه بررسی ها و مطالعات خود را در چند جلد کتاب تنظیم نموده و سمت هایی از قبیل رئیس انجمن باستان شناسی - رئیس هیئت نمایندگی ایران در کنگره خاور شناسان در مسکو و عضویت آکادمی جهانی و هنر و … را بر عهده داشت.

استاد پورداود در 26 آبان 1347 در سن 83 سالگی در تهران درگذشت و طبق وصیت او جسدش را به آرامگاه خانوادگی اش در رشت منتقل نموده و مدفون ساختند . پورداود با تمام علم و دانشی که داشت می گفت : یکی از فرزندان کوچک ایرانم و بسیار برایم دشوار است که از خود چیزی بنویسم.

http://www.rs272.com/

 



ارسال سوالات و نظرات ()
ارسال کننده متن فوق: » دکتر رحمت سخنی ( چهارشنبه 86/12/1 :: ساعت 12:34 صبح )
»» Zab Mosenifar, MD Medical Director, Cedars-Sinai Center for Ches

Zab Mosenifar, MD
Medical Director,  Cedars-Sinai Center for Chest Diseases

Dr. Zab Mosenifar is among the most preeminent and knowledgeable lung specialists in the world. An admired member of the Cedars-Sinai Medical Center staff since 1979, he currently serves as Director of the Cedars-Sinai Center for Chest Diseases. Dr. Mosenifar is also a professor at the David Geffen School of Medicine at the University of California, Los Angeles (UCLA).

One of Cedars-Sinai Medical Center"s leading experts, Dr. Mosenifar holds current directorship posts in many lung-related areas of the organization, including Pulmonary Ambulatory Care, Respiratory Therapy Services, the Pulmonary Physiology Laboratory and the Division of Pulmonary/Critical Care Medicine. He is also Executive Vice Chairman of Cedars-Sinai"s Department of Medicine. Dr. Mosenifar is board certified by the American Board of Internal Medicine and the American Board of Pulmonary Diseases.

A researcher of wide reputation and investigative talent, Dr. Mosenifar is frequently awarded peer reviewed grants to pursue new discoveries for the treatment of pulmonary diseases and conditions. He was one of the principal investigators of the National Emphysema Treatment Trial (NETT).

Dr. Mosenifar is a frequent lecturer, symposium participant, and editorial consultant for leading pulmonary and medical journals. A prolific author, he has published over two hundred articles, chapters and abstracts in such prestigious publications as the American Journal of Respiratory and Critical Care Medicine and the Journal of Chest. Dr. Mosenifar is a member of serveral professional societies, including the American Thoracic Society, Western Association of Physicians, American Federation for Clinical Research and American Association for the Advancement of Science. He is also a fellow of the American College of Chest Physicians and a member of the Respiratory Care Steering Committee. He is also an American College of Physicians fellow.

Dr. Mosenifar earned his medical degree in 1973 from the University of Tehran School of Medicine, and New Jersey College Affiliated Hospitals, where he was ranked first in his graduating class. After completing an internship at Burlington County Hospital, New Jersey, he served a two-year residency in medicine at Thomas Jefferson University, Pennsylvania and completed a two-year pulmonary medicine fellowship at UCLA.

http://www.rs272.com/ 


ارسال سوالات و نظرات ()
ارسال کننده متن فوق: » دکتر رحمت سخنی ( چهارشنبه 86/12/1 :: ساعت 12:21 صبح )
»» خاطره پزشکی - مرگ همراه بیمار بستری

خاطره پزشکی  - مرگ همراه بیمار بستری

نوشته : دکتر رحمت سخنی از اورمیه مرکز آذربایجان غربی

ویراستاران : سیمین گله بان و فریده گل افشان از اورمیه

http://www.rs272.com/

ماه رمضان بود و ساعت چهار صبح از شیفت خواب آمده بودم تا خود را برای سحری و نماز صبح آماده کنم که در اتاق زده شد و آقایی حدوداً چهل و پنج ساله،با لباس همراه بیمار وارد شد و گفت:سلام آقای دکتر لطفاً برایم یک شیشه شربت معده نسخه کنید  تا از دارو خانه بگیرم.گفتم برای خودتان می خواهید یا بیمارتان؟! گفت برای خودم می خوام ، چون که چند روزی است دردی معده ام را گرفته است .در حین نوشتن نسخه بودم و پرسیدم که شما مشکل قلبی ندارید؟! جواب داد:من تا حالا اصلاً پزشک نرفته ام،من همراه پدربیمارم در بیمارستان هستم که در بخش داخلی بستری است.هنگامی که ازعلایم دیگر بیماریش سؤال می کردم، از طرز ایستادن بیمار و رنگ نسبتاً تیره متمایل به آبی احساس کردم که بیمار مشکل قلبی دارد ، چون درد معده در مواقعی شبیه درد قلبی می باشد.متأسفانه نتوانستم قانعش کنم که نیازمند یک نوار قلبی و گرفتن فشار خون می باشد. به هر نحو که شده نسخه را به او ندادم وبا اصرار به اورژانس هدایتش کردم.ناگهان سر وصدای بلندی از اورژانس به گوش رسید با عجله به آنجا رفتم و دیدم همان مریض است که داد می کشیدکه ای بی دینها یک شربت معده نوشتن این همه ادا و اصول نمی خواهد!! این چه جور بیمارستانی است،شما اصلاً به بیمارها نمی رسید.روی یکی از صندلی ها نشاندیمش بلکه آرام بگیرد.گفتم پدر مشکلی نیست، بگیر این هم از نسخه ات.هر چند هنگام خروج از در اورژانس باز تأکید کردم که اگر درد معده و سینه ات خوب نشد حتماً یک نوار قلبی بگیرید،ولی بیمار قبول نکرد و رفت.شیفتم تمام شد و من جهت مطالعه به کتابخانه بیمارستان رفتم.چند روز بعد یکی از پرستاران اورژانس گفت:آقای دکتر آن روز یادتان هست که یکی از همراهان بیمار با سماجت از شما و ما می خواست که شربت معده برایش نسخه کنیم.گفتم یادمه چطور؟ جواب داد که صبح همان روز یکی از نگهبانان بیمارستان آن بیمار را که جلوی در یکی از بخش ها افتاده بود پیدا و جسم نیمه جانش را به اورژانس آورده بودند که متأسفانه بیمار در بررسی دارای سکته قلبی وسیعی بود، که نهایتاً باعث فوت بیمار شد.از شنیدن این خبر خیلی ناراحت شدم چون که تک تک ما خیلی اصرار کردیم که یک نوار قلبی بگیرد ولی با سماجت و تمسخر و نادانی اش این اجازه را نداد و قربانی نادانی اش شد.البته چنین افرادی در کشورمان زیادند که به خاطر نداشتن پزشک خانواده،عدم چک آپ سالیانه و آزمایشات و بررسی دندانها و چشم ها، به سادگی دچار مشکلات حاد و خطرناک و حتی مرگ آور می شوند. که صد البته سیستم بهداشت و درمان کشور و بیمه ها و  خود دولت در این رابطه بی تقصیر نیست.اما در مورد این بیمار جهالتش باعث مرگش شد چه بسا با یک نوار قلب ساده می توانست سالیان سال بالای سر فرزندان و خانواده اش باشد.

http://www.rs272.com/



ارسال سوالات و نظرات ()
ارسال کننده متن فوق: » دکتر رحمت سخنی ( سه شنبه 86/11/30 :: ساعت 12:4 صبح )
»» دکتر محمد حسین مبین افتخار پزشکی ایران

 

 استاد دکتر محمد حسین مبین افتخار پزشکی ایران  

http://www.rs272.com/

نویسنده شاعر و پزشک توانای معاصر آذربایجان، استاد دکتر محمد حسین مبین در سال 1306 شمسی در یکی از محلات قدیمی تبریز به نام چرنداب پا به عرصه هستی گذاشت. تحصیلات ابتدایی را در دبستان معرفت تبریز و کلاس شش و دوره دبیرستان را در دبستان و دبیرستان پهلوی آنروز در کرمان به پایان رساند. آنگاه بعد از شش سال اقامت در کرمان به تبریز مراجعت و با اخذ دیپلم طبیعی از دبستان فردوسی در سال 1328 وارد دانشکده پزشکی تبریز شد و در سال 1334 به دریافت دکترای پزشکی نایل آمد. وی پس از طی خدمت نظام وظیفه در سال 1337 به استخدام وزارت بهداری درآمد و خدمات پزشکی ، اجتماعی خود را با بیماریابی جذام در آذربایجان شرقی آغاز کرد. و پس از یک سال فعالیت در امر بیماریابی در سال 1338 به عنوان کفیل آسایشگاه جذامیان باباباغی تبریز به ادامه فعالیت پرداخت. در سال 1341 با استفاده از بورس تحصیلی سازمان بهداشت جهانی برای طی دوره آموزشی علمی و عملی جذام، رهسپار کشورهای اروپایی اسپانیا و پرتقال و افریقایی،نیجریه و مالی گردید. پس از این دوره آموزش عالی به ایران مراجعت و بعنوان رئیس آسایشگاه باباباغی مشغول به خدمت شد. در سال 1348 با ادغام سازمان بهداری و دانشگاه تبریز به دانشگاه منتقل و با اغتنام فرصت با اخذ تخصص در رشته بیماریهای پوست و آمیزشی از دانشگاه تبریز توفیق یافت. در بخش پوست دانشکده پزشکی بیمارستان بابک(هفتم تیر ) به عنوان عضو هیئت علمی به خدمات علمی – پزشکی خود ادامه داد. استاد دکتر مبین، خدمت به جذامیان را از وظایف انسانی و پزشکی خود شمرده و در سال های دراز خدمت خود همواره در فکر آنها بوده و از مساعدت آنها فروگذار نکرده است بطوریکه از بهمن سال 1353 به عنوان عضو افتخاری انجمن کمک به جذامیان ایران و چند سالی نیز به عنوان رئیس انجمن کمک به جذامیان آذربایجان به این قشر محروم و مظلوم خدمت کرده است. چنانکه هر جا بحثی از جذام و جذامی به میان میاید نام این انساندوست قرین صحبت می گردد.

دکتر مبین نه تنها در انجمن حمایت از جذامیان بلکه در بقیه مجامع خیریه نیز از آن جمله : کمیته امداد امام، انجمن خیریه نوبر تبریز، هیئت حمایت از مستمندان و هیئا عیادت از بیماران فعالانه حضور داشته و همکاری می نماید. وی در سال 1355 به عضویت هیئت تحریریه مجله پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی تبریز انتخاب و هم اکنون نیز به این همکاری ادامه می دهد. استاد مبین در آبان ماه 1367 به افتخار بازنشستگی نائل آمد، معذالک خدامت خود را به عنوان رئیس مرکز بررسی و تحقیق بیماریهای پوست آذربایجان شرقی و بیمارستان جذامیان باباباغی تبریز کماکان ادامه می دهد.بیمارستان جذامی باباباغی در سایه تلاش خستگی ناپذیر وی پیشرفت قابل توجهی در بعد کمی و کیفی یافته و عزلتگاه متروک جذامیان به مرکز فعال تحقیق و بررسی جذام و درمان نگهداری جذامیان تبدیل شده است .در زمینه تعلیم و آموزش بیماریهای پوست به مرکز مجهز علمی و عملی مبدل شده و دانشجویان پزشکی ، پرستاری، کارشناسان و کاردانان علوم آزمایشگاهی و دانشجویان علوم انسانی و پیراپزشکی از امکانات آموزشی این مرکز استفاده کرده و عده زیادی از دانشجویان پزشکی پایان نامه های تحصیلی خود را با راهنمایی و همکاری ایشان تدوین و تهیه می کنند .  

فعالیت های ادبی

دکتر مبین، علاوه بر خدمات روزمره در امر جذام و حمایت از جذامیان به خاطر عشق و علاقه خاصی که به شعر و ادب ایران و آذربایجان دارد در وادی ادبیات نیز سهم وتلاش درخور و قابل تأمل دارد.

وی در شعر "شمشک" تخلص کرده و آثار بسیاری در زمینه های مختلف ادبی خصوصا" ادبیات آذربایجان و کودکان دارد که برخی از این آثار چاپ و برخی دیگر نیز در نشریات مختلف کشور منتشر شده است از قبیل :

1 – به یاد شهریار (سوگواره و سوگ نامه ها )

2 – سخنان عارفانه و نصایح حکیمانه نظامی گنجوی

3 – شیطان در شعر شهریار (گامی در راستای شهریار شناسی)

4 – غنچه های خونین (قانلی چیچکلر)

5 – عاشیقلار (مقدمه ای بر کتاب آذربایجان عاشیقلاری)

6 – قاپیمیز آچیلیرگونشه ساری (مقدمه ای بر کتاب شعر ذوالفقار کمالی)

7 – آچیل چتریم آچیل (اوشاقلار ادبیاتی"1")

8 – گل باهاریم گل (اوشاقلارادبیاتی "2")

9 – قوش یوواسی (اوشاقلار ادبیاتی "3")

10 – تبریز گنجه نهفته در بسته تاریخ و اشعار و قطعات منظوم دیگر از قبیل: حماسه خونین انقلاب اسلامی، سارای جذامی، آی بالام باغدا ناوار؟ ، رسامین قلمینده طبیعت جانلانیر و ...

استاد مبین بارها چه در مقام طب و طبابت و چه در عرصه علم و نیز ادبیات مورد تقدیر و قدردانی مسئولات امر و نیز دوستداران فرهنگ قرار گرفته است از آن جمله به انتخاب وی، به عنوان یکی از ده پزشک پیش کسوت کشور در شهریور ماه 1378 اشاره می شود.

سخن آخر اینکه وی علاوه بر اینکه پزشکی حاذق، عالمی دانشمند، شاعری ژرف نگر و نویسنده ای توانا هستند، انسانی متواضع و وارسته به شمار می روند به قول دکتر اکبر ترابی :"دکتر مبین علاوه بر وقف و صرف عمر و جوانی خود به معالجه و سرپرستی بیماران باباباغی و گذشته از سرمایه علمی و ادراک قوی، از عواطف لطیف و ژرف انسانی نیز کاملا" بهره مند است و همین دو ویژگی سبب شده تا وی هم چنان که پزشکی حاذق است، شاعری ژرف نگر و دردآشنا نیز باشد....برگرفته از:نشریه شمس تبریزشماره102 سال 1380 

سال شمار زندگی‌ دکتر سیدمحمدحسین‌ مبین‌

1306 ش‌

تولد سیزدهم‌ آذرماه‌ / محله‌ چرانداب‌ تبریز

1320 ش‌

عزیمت‌ به‌ کرمان‌ به‌ همراه‌ خانواده‌ و ادامه‌ تحصیل‌ در مقطع‌ دبیرستان‌

1326 ش‌

بازگشت‌ به‌ تبریز زادگاه‌ خود بعد از شش‌ سال‌

1328 ش‌

قبولی‌ در آزمون‌ ورودی‌ دانشگاهها، شروع‌ به‌ تحصیل‌ در دانشکده‌ علوم‌ پزشکی‌ تبریز

1334 ش‌

دریافت‌ دیپلم‌ دکترای‌ پزشکی‌ از دانشگاه‌ تبریز

1337 ش‌

اعزام‌ به‌ خدمت‌ سربازی‌

1339 ش‌

استخدام‌ در وزارت‌ بهداری‌، ازدواج‌ با خانم‌ «نشاط‌ وثوقی‌» و آغاز زندگی‌ مشترک‌ که‌ حاصل‌ آن‌ دو پسر و یک‌ دختر است‌.

1341 ش‌

با استفاده‌ از بورس‌ تحصیلی‌، اعزام‌ به‌ کشورهای‌ اروپایی‌ و آفریقایی‌ برای‌ طی‌ دوره‌های‌ آموزشی‌ علمی‌ و عملی‌ جذام‌

1342 ش‌

پذیرش‌ مسئولیت‌ ریاست‌ آسایشگاه‌ جذامیان‌ باباباغی‌

1353 ش‌

اخذ تخصص‌ در رشته‌ بیماریهای‌ پوست‌ و آمیزشی‌ از دانشگاه‌ تبریز و عضویت‌ در هیئت‌ علمی‌ دانشگاه‌ تبریز، عضویت‌ افتخاری‌ در انجمن‌ کمک‌ به‌جذامیان‌ ایران‌

1355 ش‌

عضویت‌ در هیئت‌ تحریریه‌ مجله‌ پزشکی‌ دانشکده‌ علوم‌ پزشکی‌ تبریز

1363 ش‌

انتشار کتاب‌ «عاشیقلار» (مقدمه‌ای‌ بر کتاب‌ آذربایجان‌ عاشیقلاری‌)

1367 ش‌

آبانماه‌، بازنشستگی‌ بعد از سالها خدمت‌ در آسایشگاه‌ باباباغی‌

1368 ش‌

انتشار کتاب‌ «به‌ یاد شهریار» (سوگواره‌ها و سوگنامه‌ها)

1369 ش‌

انتشار کتاب‌ «قاپیمیز آچیلیر گونشه‌ ساری‌» (مقدمه‌ای‌ برکتاب‌ شعر ذوالفقار کمالی‌) و «غنچه‌های‌ خونین‌» (قانلی‌ چیچکلر)

1370 ش‌

انتشار کتاب‌ «سخنان‌ عارفانه‌ و نصایح‌ حکیمانه‌» نظامی‌ گنجوی‌ و «شیطان‌ در شعر شهریار»

1374 ش‌

انتشار کتاب‌ «آچیل‌ چتریم‌، آچیل‌» (اوشاقلار ادبیاتی‌1)

1378 ش‌

انتشار کتاب‌ «گل‌ باهاریم‌ گل‌» و «قوش‌ یوواسی‌» (اوشاقلار ادبیاتی‌ 2 و 3) و «تبریز گنجینه‌ نهفته‌ در بستر تاریخ‌»

1378 ش‌

تجلیل‌ و انتخاب‌ وی‌ به‌ عنوان‌ یکی‌ از ده‌ پزشک‌ پیشکسوت‌ کشور به‌ مناسبت‌ روز پزشک‌

1380 ش‌

شهریور ماه‌، برگزاری‌ مراسم‌ نکوداشت‌ از سوی‌ کانون‌ نویسندگان‌ و هنرمندان‌ سردرود و همزمان‌ با آن‌ انتشار کتاب‌ مجموعه‌ شعر «جذاملی‌ سارا»

1382 ش‌

تیرماه‌، برگزاری‌ مراسم‌ تجلیل‌ و نامگذاری‌ و افتتاح‌ مجتمع‌ فرهنگی‌، هنری‌ دکتر مبین‌، از سوی‌ شهرداری‌ منطقه‌ 3 تبریز.

http://www.tabrizinfo.com/tabriz/mashahir/mobin.htm

http://www.rs272.com/



ارسال سوالات و نظرات ()
ارسال کننده متن فوق: » دکتر رحمت سخنی ( سه شنبه 86/11/23 :: ساعت 3:44 عصر )
»» دکتر لویی پاستور

تصویر 

دکترلویی پاستور

http://www.rs272.com/

"لویی پاستور" ، کاشف بزرگ جهان ، در 27 دسامبر سال 1822 در شهر دول ، از شهرهای فرانسه ، پا به عرصه حیات نهاد.

کسب علم و دانش

لویی پاستور ، با اینکه در یک خانواده تهی‌دست متولد شد و پدرش هم به کار دباغی مشغول بود، با اینحال توانست تحصیلات خود را با استعدادی درخشان به پایان برساند. پاستور درجه لیسانس خود را از کالج سلطنتی Besancon گرفته، پس از اخذ دکترا در سن 26 سالگی ، در سال 1848 به سمت استاد شیمی دانشگاه استراسبورگ انتخاب گردید و در سال 1857 به سمت ریاست آکادمی علوم ( میل ) انتخاب شد.

او همچنین عضو اصلی فرهنگستان فرانسه بود و مجلس ، ماهانه 25000 دلار مقرری برای او تعیین کرده بود.

آغاز فعالیتهای پاستور و کشف مفهوم انانتیومری

پاستور در سال 1848 در مدرسه نرمال در پاریس ، آزمایشهایی را انجام داد. همان آزمایشها چند سال بعد ، او را بر آن داشت که پیشنهادی را مطرح کند که اساس و مبنای شیمی فضایی است. او برای کشف تجربه در بلور نگاری ، مشغول تکرار کارهای یک شیمیدان دیگر روی نمکهای تارتریک اسید بود. در این آزمایشها او چیزی را دید که قبلا کسی به آن توجه نکرده بود. سدیم آمونیوم تارترات غیر فعال نوری به صورت مخلوطی از دو نوع بلور متفاوت وجود دارد که تصویر آینه‌ای یکدیگرند.

او با استفاده از یک ذره‌بین و یک پنس ، با دقت و کوشش فراوان ، مخلوط را به دو توده کوچک مجزا کرد. یکی ، بلورهای راست دست و دیگری ، چپ دست. اگرچه مخلوط اصلی از نظر تاثیر نور قطبی ، غیر فعال بود، لیکن هر قسمت از بلورها که در آب حل می‌شدند، از خود فعالیت نوری نشان می‌دادند. به علاوه ، چرخش ویژه هر دو محلول دقیقا باهم برابر اما با علامت مخالف بود.
یکی از محلولها نور پلاریزه مسطح را به راست و محلول دیگر به همان مقدار به طرف چپ می‌چرخاند. این دو مخلوط در سایر خصوصیات کاملا مشابه هم بودند. از آنجا که اختلاف در
چرخش نوری در محلول مشاهده شد، پاستور نتیجه گرفت که این اختلاف به مولکولها مربوط بوده، به بلور بستگی ندارد. وی پیشنهاد نمود که مولکولهایی که آن بلورها را تشکیل می‌دادند، مانند خود بلورها تصویر آینه‌ای یکدیگرند.
بنابراین ، پاستور وجود
ایزومرهایی را پیشنهاد کرد که ساختمان آنها فقط از نظر تصویر آینه‌ای و خواص آنها فقط در جهت چرخاندن نور پلاریزه متفاوت بود و به این ترتیب ، مفهوم انانتیومری توسط پاستور کشف شد.

کشف میکروب توسط پاستور

پاستور از اینکه می‌دید مواد آلی ، نور قطبی را منحرف می‌سازد، حدس زد که باید موجودات زنده ریزی در این کار دخالت داشته باشند. چون به مطالعه میکروسکوپی پرداخت، مشاهده کرد که تخمیر شیره چغندر ، نتیجه عمل موجودات بسیار ریزی می‌باشد که به شکل کپک است و در تخمیر ناقص همین کپک با کپک دیگر ، تولید جوهر شیره می‌نماید. این بود که عنوان کرد برای جلوگیری از عمل موجودات مزاحم که مانع تخمیر می‌شوند، باید آن را جوشاند.
پاستور عقیده داشت که اگر شراب در معرض هوا باشد، ترش شده، تبدیل به
سرکه می‌شود. این نظریه ، منجر به کشف یکی از بزرگترین معماهای عالم گردید و آن ، وجود جهان موجودات بسیار ریز بود که میکروب نام دارد. پاستور ، نظریه بوجود آمدن خودبخودی را رد کرد. او ، نتیجه این مطالعه را در سوم اوت 1857 به آکادمی علوم داد و ثابت نمود که مخمر احتیاج به کنتزل دارد تا بتواند زندگی نماید و اظهار داشت که شیر مانند شراب ، ترش نمی‌گردد، مگر اینکه موجودات ریزی به داخل آن راه یابند و همین موجودات ، اگر بوسیله جوشاندن و حرارت دادن از بین بروند، دیگر نه چیزی تولید می‌شود و نه عمل تبخیر صورت می‌گردد.
پاستور اعلام داشت که عامل بسیاری از امراض ، همین موجودات ذره‌بینی می‌باشند و با این اکتشاف ، بزرگترین خدمت را به بشریت کرد.

اثبات چرخه حیات

پاستور ، موضوع اینکه ««هر چیز که نابود می‌شود، از طرف دیگر بوجود می‌آید»» را که لاوازیه حدس زده بود، بر پایه و اساس محکم علمی متکی ساخت و وی اظهار داشت که بعد از مرگ ، موجودات ذره‌بینی که روی نعش قرار دارند، از فقدان هوا استفاده کرده و به زاد و ولد می‌پردازند و نعش را تجزیه کرده و متعفن می‌سازند. آنگاه مواد حاصل از تجزیه جسم مرده ، به مصرف تغذیه حیوانات و نباتات دیگر می‌رسد و به این طریق به حیات ادامه می‌دهند.

اکتشافات دیگر پاستور

پاستور ، در سال 1881 ، واکسن سیاه‌زخم را برای علاج قطعی بیماری گوسفندان کشف نمود. بعد از آن ، برای درمان بیماری هاری مطالعه فراوان نموده، نتیجه مطالعات خود را در سال 1885بر روی انسان آزمایش نمود و موفق شد که انسان را از آن تاریخ به بعد ، از مرض هاری نجات دهد. همچنین تحقیقات زیادی را در مورد عمل باکتری‌ها از جمله انگور به شراب نمود.

مرگ پاستور

پاستور در سال 1895 ، در حومه پاریس درگذشت و جسد وی در محل انستیتو پاستور به خاک سپرده شد.

http://daneshnameh.roshd.ir
http://www.rs272.com/



ارسال سوالات و نظرات ()
ارسال کننده متن فوق: » دکتر رحمت سخنی ( سه شنبه 86/11/23 :: ساعت 3:11 عصر )
»» دکتر ابراهیم لینکن مادواز پیشکسوتان پزشکی آذربایجان غربی

 

دکتر ابراهیم لینکن مادو ازپیشکسوتان پزشکی آذربایجان غربی 

 

 نوشته : دکتر سعید اعلم رضائیه از اورمیه مرکز آذربایجان غربی

http://www.rs272.com/

هر وقت گذر من از خیابان استاد بزرگر اورمیه می افتد.به تابلو و درب ورودی مطب شادروان دکتر مادو نگاه می کنم تا بیماران منتظر ویزیت را ببینم.....ولی اکنون فقط تابلوی ایشان تنها بجا مانده آن دوران است که هر راننده تاکسی آدرس آنجا را میدانست. آشنائی من با این پیر فرزانه پزشکی خیلی ساده بود و خیلی راحت تشنگی مرا به آنچه می خواستم رساند و سیرابم نمود. به راحتی در حیاط کلیسائی روستای گلپاشین که خود آنرا مرمت کرده بود، نشتیم و ایشان از طب سنتی رایج در آن منطقه ، از دوستان حکیم قدیمی ،از مدرسه عالی طب اورمیه ، از خاطرات دوران خدمت در بهداری ارومیه ، از پند و اندرز های حکیم پره و عشق و علاقه اش به پیشرفت مردم کشورش ساعت ها سخن گفت . از تسلط ایشان به زبان فرانسه و انگلیسی شگفت زده بودم. به روستا های اطراف رفتیم. هر جا در بین اهالی قرار می گرفت او را می شناختند. هر کس جویای درمان بیماری اش می شد. زن روستائی فرتوتی خود را به دکتر رساند و گفت دکتر یادت هست من بچه بودم و سکه ای را قورت داده بودم و تو با منو با مهارت از خفگی نجات دادی .... و دکتر یادش اومد که 45 سال پیش بود که تازه فارغ اتحصیل شده بود. زمانی که در نظام پزشکی فعالیت می نمودم . خوشحال بودم که توانسته بودم امکان تعجلیل از ایشان را به عمل آورم. شنید ن در گذشت ایشان برای من سخت بود.وقتی توسط همسرشان به منزل شان دعوت شدم. با صحنه غم انگیزی روبرو شدم. اتاق کار دکتر را گرد وغبار 50 سال طبابت پوشانده بود و تمامی اسباب و زندگی در حال حراج بود. تمامی وسایل آنتیک و اصل بود. کتابخانه دکتر پر از کتابهای پزشکی به زبانهای انگلیسی و فرانسه بود .کتاب روماتولوژی هاریسون آخرین جلد را هنوز مطالعه می کرد. لوازم پزشکی که سالیان سال کار کرده بودند. خود را در مقابل عشق و علاقه این مرد به مطالعه و علم اندوزی حقیر میدیدم

مرحوم دکتر مادو در مرداد ماه سال 1308 در روستای گلپاشین  دهستان بکشلو در اورمیه مرکز آذربایجان غربی چشم به جهان گشود. او فرزند سوم کنسطانطین و اما(EMMA) بود. هنوز 9 سال بیشتر نداشت که پدر را از دست داد و در آغوش مهربان مادر و مادر بزرگش خانم رابی گروشه زندگی کودکی و نوجوانی را آغازکرد . مرگ پدر و سپس برادر بزرگش ضربه سختی برای او و خانواده بود و همیشه آرزو می کرد که پدرش برای مدت طولانی تری زنده می بود. دبستان را در مدرسه پسرانه و دخترانه آشوری های ده گلپاشین شروع نمود. سال سوم دبستان مصادف با آغاز جنگ جهانی دوم  بود. در آن موقع به دلیل جنگ و نبود بوجه  مالی زندگی در مدارس مذهبی هم بسیار دشوار و طاقت فرسا میبود. پس از 3 سال محروم از مدرسه لازاریستها خارج به کمک دوستان و بدلیل سن بالا او را در کلاس ششم ثبت نام کردند. با همت و سعی شبانه روزی موفق به تکمیل تحصیلات متوسطه و قبولی در امتحان ورودی دانشکده پزشکی تبریز و تهران  گردید. در آن زمان مدرسین و استادان پزشکی دانشگاه تبریز فرانسوی و آلمانی زبان بودند و او به دلیل تسلط به زبان فرانسه و همچنین نزدیک به اورمیه، شهر تبریز را انتخاب کرد و در سال 1337 با اخذ دکترای عمومی پزشکی از آن دانشگاه فارغ التحصیل گردید ودر سال 1349 به عضوئیت نظام پزشکی در آمد . در پایان تحصیلات و خدمت سربازی با دختری به نام ژولیت ازدواج کرد و در اورمیه تا به آخر سکنا گزید. حاصل این ازدواج 2 دختر به نامهای کارولین و فابیولا و یک پسر به نام کامیل است. که هر سه اکنون در آمریکا سکونت دارند. زندگی دوران کودکی و نوجوانی مرحوم دکتر مادو پر از داستانهای شیرین و غم انگیز بوده است و به شهادت بسیاری از افراد و سکنه ده گلپاشین وی از همان دوران کودکی ، با استعداد، باهوش و پر جسارت بود و از همنشینی با بزرگان ده و افرادی که معتمد مادرش بودند لذت می برد. شرح خاطرات و تک تک اتفاقات ده، در قلب و روح او درج شده و اکنون در کتابش به نام "زنگهای گلپاشین" محفوظ است .  حکیم پیره(پره) خود که از اولین پزشکان طب نوین ارومیه به حساب می آید.به دکتر مادو این چنین نصیحت می نماید.با ماندن در یک منطقه خواهی توانست به بیمار یهای بومی آن منطقه که گریبانگیر اهالی آنست ،آشنا شوی و درمان کنی و هیچوقت طبابت را به خاطر پول انجام نده که آفت دانش توست. زندگی روحانی و مسیحی دکتر لینکن مادو برگرفته از خانواده مذهبی اوست ، قدمت خادمین مسیحی در سلسله فامیل او به سال 1790 و کشیش اودیشو باز می گردد. مادرش امه(Emma) و مادر بزرگش رابی جروشه هر دو در مدارس مبشران آمریکایی تحصیل کرده بودند. در تحصیلات و علم اندوزی ارزش و اعتبار بسیاری در منزل خانواده مرحوم داشته اند.زندگی پر با دکتر مادو  حاکی از  عشق به خدمت به هم وطنان ایرانی و ملت آشوری و جمعیت کلیسایش می باشد. تجربه خدمت در مشاغل عالی دولتی در رشته پزشکی و روحیه صبور و استوار او همیشه حلال مشکلات مردم ارومیه بوده است.  محل خدمت شاد روان ،سازمان منطقه ای بهداری آذربایجان غربی به عنوان کارشناس خدمات بهداشتی ویژه سرپرست مبارزه با بیمار یهای سل بود. در سال 1351 رئیس اداره خدمات بهداشتی استان بود.و در سردشت و شاهرود و اورمیه خدمت نمود

خلاصه و برگزیده خدمات دکتر مادو  به هم میهنان ایرانی طی 43 سال طبابت :

1. خرید و انتقال دارو به شهرستان سردشت در دوران خدمت سربازی ، چنانکه شهرستان سردشت فاقد داروخانه بود بیماران متحمل راه سفر می شدند.

2. اقدام به احداث حمام با دوش به جای حمام خزانه برای جلوگیری از بیماریهای پوستی برای مردم سردشت

3. رئیس مرکز مبارزه با بیماریهای واگیر در زمانی که قریب 500000 از مردم ایران از بین می رفتند این مرکز بمدت 15 سال اکثر بیماریهای واگیر را کنترل و از بین برد.

4. معرض و طرح کارت واکسیناسیون اجباری و دفترچه تنظیم شناسنامه بهداشت در سال 1352 که پس از 2 ماه از طرف مقامات وقت  تایید و برای هر دانش آموز اجباری شد.

5. جلوگیری از فعالیت فروشگاهای مواد غذایی بدون یخچال و عرضه مواد غذایی به شهروندان بدون رعایت موازین بهداشتی ، در مقام رئیس مرکز بهداشت .

6. دستور تبدیل حمام های اورمیه از خزانه به دوش.

7. واکسیناسیون سراسری آذربایجان (4 بار) جهت ریشه کن کردن بیماری سل در مفام رئیس درمانگاه سل اورمیه.

8.تعلیم و تربیت پرستاران در زمان ریاست بیمارستان شیر خورشید (شهید مطهری اورمیه).

9. رئیس پزشکی قانونی و رئیس حوزه نظام وظیفه.

10. عضو سه نفره کمیته حقوق بشر اورمیه human right

مرحوم دکتر مادو در سال های آخر همت به مرمت کردن کلیسای حضرت مریم شرق آشور گلپاشین نمود. در آن زمان دیوار های کلیسا مخروبه و در آن شکسته و همسایگان گوسفندانشان را در حیاط رها کرده بودند. در مدت کوتاهی به کمک چند خانواده باقی مانده دیوار های بتنی ساخته شد. دربهای فلزی با علامت صلیب بر آنها نصب شد در مراسم دعا در پایان مرمت مرحوم قول داد که در کلیسا هیچ گاه بسته نماند. عشق به روستای گلپاشین همیشه و همیشه در قلب پدرم بوده و در زمان بیماری در آمریکا به مدت 2 سال مشغول گرد آوری نقشه ها و عکس های اهالی آشوری ده و تاریخ و چرخه مهاجرین به آمریکا و همه و همه را در کتاب "زنگ های گلپاشین" درج نمود. مرحوم در مدت اقامتش در امریکا در کنار خانواده و نزد دختر بزرگش به سر می برد. در این مدت خانواده و نوه ها وتمامی دوستانش ساعات خوش و شیرینی را در کنار او گذراندند. در بستر بیماری تا اخرین نفس چنانکه مختص روحیه استوار و با ایمان او بود ایستادگی کرد. و قلب بیمار او مانع مطالعه و به زانو در اوردن روحیه سازنده او شود. ودر سال 1384 زندگی را وداع گفت امروز خانواده و تمامی دوستان در سوگ او نشسته اند و خاطرات شیرین بودن با او را مرور می کنند و یاد آور عشق او به وطن ، عشق او به بیماران  می باشد

با تشکر از پسر و همسر آن مرحوم که مرا در تالیف این زندگینامه یاری دادند

روحش شاد

http://www.rs272.com/

http://www.rs272.parsiblog.com/



ارسال سوالات و نظرات ()
ارسال کننده متن فوق: » دکتر رحمت سخنی ( چهارشنبه 86/10/26 :: ساعت 10:38 عصر )
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

Google
»» لیست کل یادداشت های این سایت
آثاردرحال انتشار استاددندانپزشکی دکترمحمدابراهیم ذاکرMedical his
بررسی کتب استاددندانپزشکی دکترمحمدابراهیم ذاکرMedical history
خاطرات استاددندانپزشکی ونویسنده شهیردکترمحمدابراهیم ذاکر Medica
خاطرات دکتر محمدحشمتیان دندانپزشک امام خمینی (ره)Medical history
خاطرات کوتاه و جالب دندانپزشکان Memoirs of Dentists
خاطرات تلخ وشیرین استاد دندانپزشکی دکتر مسعود رضایی
شرایط درخواست مشاوره پزشکی رایگان اینترنتی دکتر رحمت سخنی
جیمیل جدید دکتر رحمت سخنی برای مشاوره رایگان پزشکی
در گذشت ناگوار خانم دکتر مهرزاد صدقیانی بانوو پزشک سخت کوش آذربا
معرفی 150 پزشک ایرانی خاطره نویس
[عناوین آرشیوشده]